167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • تنگناي شهر تاب شهرت سودا نداشت
    گرد ما ديوانگان در دامن صحرا شکست
  • عمرها شد از دعاهاي سحر شرمنده ام
    چين آهي داشتم در دامن شبها شکست
  • پيش ازان (بيدل) که هستي آشيان پيرا شود
    نام ما بال هوس در بيضه عنقا شکست
  • ما بچندين کاروان حسرت کمين رهبريم
    شمع در شبگير دود دل عجب تنها گذشت
  • بي نشاني در نشان پر ميزند هشيار باش
    گر همه عنقا شوي نتواني از دنيا گذشت
  • بر غنا زد احتياج خست ابناي دهر
    تنگدستي در عزيزان ماند ليک از ما گذشت
  • تا غبار خط بران حسن صفا پيرا نشست
    يک جهان اميد در خاکستر سودا نشست
  • حسن در جوش عرق خفت از ترددهاي ناز
    آب اين گوهر زشوخي بررخ دريا نشست
  • سربلندي خواهي از وضع ادب غافل مباش
    نشه برميخيزد از جوشيکه در صهبا نشست
  • در دل ما چون شرار کاغذ آتش زده
    داغ هم يک لحظه نتوانست بي پروا نشست
  • حسرت دل را زمينگيري نميگردد علاج
    ناله در سير است (بيدل) کوه اگر از پا نشست
  • ياس کن خرمن که در کشت اميد زندگي
    ريزش يک مشت دندان حاصل صد ساله است
  • در محبت پاس ناموس صبوري مشکلست
    هر قدر دل واگدازد آبيار ناله است
  • تيره بختي در وطن ايجاد غربت ميکند
    گرزچيني مود مدچينش همان بنگاله است
  • جز شکست رنگ گل چيني ندارد باغ وصل
    در ميان ما و جانان بيخودي دلاله است
  • باد دامانت غبارم را پريشان کرد و رفت
    سرمه ام در گوشه چشم عدم آرام داشت
  • عالمي را صيد الفت کرد رنگ عجز من
    در شکست خويشتن مشت غبارم دام داشت
  • ياد آن شوقيکه از بي طاقتيهاي طلب
    دل طپيدن نيز در راهت شمار گام داشت
  • ناله را روزيکه اوج اعتبار نشه بود
    چون جرس (بيدل) بجاي باده دل در جام داشت
  • تا نفس باقيست در دل رنگ کلفت مضمر است
    آب اين آئينها يکسر کدورت پرور است
  • فکر آسودن بشور آورده است اين بحر را
    در دل هر قطره جوش آرزوي گوهر است
  • راز ما صافي دلان پوشيده نتوان يافتن
    هر چه دارد خانه آئينه بيرون در است
  • در طلسم حيرت ما هيچکس را بار نيست
    چشم قرباني کمينگاه خيال ديگر است
  • جهان سرخوش پستي فطرت است
    هواهاست در هر سرو بام نيست
  • نکرد زندگيم يکدم از فنا غافل
    زخود فراموشي من هميشه در ياد است