نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
ديوان بيدل دهلوي
در
غبار حاجت استغناي ما محجوب ماند
کف کشودن از نظرها کرد پنهان پشت دست
آرام
در
طريقت ما نيست غيرمرگ
هنگامه گرم ساز نفسها طپيدن است
ما را برنگ شمع
در
عافيت زدن
از چشم خود همين دو سه اشکي چکيدن است
مگذر از وضع ادب تا آبرو حاصل کني
چون بخود پيچد گوهر
در
دل دريا نشست
آرميدن
در
مزاج عاشقان عرض فناست
شعله بيطاقت ما رفت از خود تا نشست
پيکرم افسرد
در
راه اميد از ضعف آه
اين غبار آخر بدرد بي عصائيها نشست
در
کفن باقيست احرام قيامت بستنت
گر تو بنشستي نخواهد فتنه ات از پا نشست
تا جنون نقد بهار عشرتم
در
چنگ داشت
طفل اشکي هم که ميديدم بدامن سنگ داشت
با همه وحشت غبار دامن خاکيم و بس
اشک
در
عرض رواني نيز عذر لنگ داشت
شمع را افروختن
در
داغ دل خواباند و رفت
منت صيقل چه مقدار انفعال زنگ داشت
کو منزل و چه امن که
در
کاروان شوق
آسودگي زآبله پا رميده است
ابروي يار بار تواضع نميکشد
خم
در
بناي تيغ غرور خميده است
ما و اميد
در
گره بي بضاعتي
يکقطره خون دلي که بصد جا چکيده است
تاز آغوش وداعت داغ حيرت چيده است
همچو شمع کشته
در
چشمم نگه خوابيده است
جيب و داماني ندارد کسوت عريانيم
چون گهر اشکم همان
در
چشم خود غلطيده است
وحشتم گل ميکند از جيب اشک بيقرار
صبح
در
آئينه شبنم نفس دزديده است
کو دلي کز هوس آرايش دکانش نيست
در
صفاخانه هر آينه بازاري هست
آتش حسن که
در
دير خيال افتاده است
شمع هم سوخته قشقه و زناري هست
به که
در
پيش لبت عرضي خموشي نبرد
طوطي ئي را که زشکر سرگفتاري هست
عمر
در
ضبط نفس صيد رسائي دارد
تا تواني بگره گير اگر تاري هست
تاب خورشيد جمالش چو نداري (بيدل)
در
خيال خط او سايه ديواري هست
ياد آن عيشيکه از نيرنگ جولان کسي
گرد من
در
پرده چون صبح بهاران رنگ داشت
کامراني ها بلا شد ورنه از بيحاصلي
دست بر هم سوده من دامني
در
چنگ داشت
ترک تمکين جوهر اداراک ما بر باد داد
آتش ما اعتبار آبرو
در
سنگ داشت
منفعل از دعوي نشو و نماي هستيم
ساز من
در
خاک (بيدل) بيش ازين آهنگ داشت
صفحه قبل
1
...
1704
1705
1706
1707
1708
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن