167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • نظارگيست چشم در اين چرخ مهره باز
    اين کعبتين در خور آن نرد کرده ايم
  • شبها ز ذوق خاک درش در دهان کنم
    در آب ديدگان نيازش فرو برم
  • در جستن شکوفه روي تو شد روان
    بادي که از جواني خود بود در سرم
  • از در او مست بيرون آيم و در پيش خلق
    چون گدايان توانگر خودنمايي ها کنم
  • ور شبي در کنج تاريکم ستد، در پيش او
    خويش را زنده بسوزم، روشنايي ها کنم
  • بر هر صنمي رفتم، در هر پسري ديدم
    ننشست کسي در دل چندانش که جا کردم
  • چون در آيي، نمي شناسم فرق
    کين تويي در درونه با جانم
  • دو چشم چو بادامت در خواب بود دايم
    بادام چنان چشمي در خواب نديده ست اين
  • رخت در چشم مشتاقان چنانست
    که شربت در دهان روزه داران
  • ناليدن يعقوبيم در سنگ مي گردد همي
    ديوار در رقص آورد اين نغمه داود من
  • برداشتم ره در عدم، بگذاشتم دل در برت
    گه گه مگر يادآوري از يادگار خويشتن
  • شادمانيهاست از حسن و جواني در دلت
    شکر آن را يک نظر در حال ناشادي بکن
  • هر که را دادند مستي در ازل
    تا ابدگو «خيمه در ميخانه زن »
  • ور در صدف چناني کآرند روي در تو
    آيينه هاي خود را آيينه جهان کن
  • گر در کشيد گردن خورشيد را دوال
    جز در رکاب چون تو نگاري نمي توان
  • در هر دلي که در نرود دلبري بسوز
    آتش به خانه اش که نشد ميهمان درون
  • عنان صبر شد از دست، در چه آويزم؟
    که هيچ نتوان دست در عنان کردن
  • پاي برين ديده پر خون منه
    بيهده در خون و دلم در مشين
  • مخور باده، آيينه در پيش دار
    نظر در گلستان خود کن، ببين
  • در ره عشق از بلا آزاد نتوان زيستن
    تا غمش در سينه باشد، شاد نتوان زيستن
  • من زوجود بي خبر خيل خيال در نظر
    بهر به خواب در کشم، تشنگيم شود فزون
  • هر کسي در کعبه وصلت رسيد
    من بمردم در ميان واپسان
  • اي لشکر مشتاقان در پيش رکاب تو
    اي گردن سربازان در پيش دوال تو
  • بس که مويت در خيال من نشست
    در خيالم کين منم با موي تو
  • گر همي خواهي در ديده کشندت خوبان
    گفت خسروست که خاک در خسرو خان شو