167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • خواهي نفس خيال کن و خواه گرد وهم
    چيزي نموده ايم در آئينه حباب
  • در بزم عشق علم چه و معرفت کدام
    تا عقل گفته ايم جنون ميدرد نقاب
  • در عالمي که ياد تو با ما مقابل است
    آئينه ميکشد برخ سايه آفتاب
  • يک گره وار از تعلق مانع وارستگيست
    موج اينجا آبله در پاست از نقش حباب
  • در محبت چهره زردي بدست آورده ايم
    زين گلستان کرده ام برگ خزاني انتخاب
  • در دبستان تماشاي جمالت هر سحر
    دارد از خط شعاعي مشق حيرت آفتاب
  • ميکنم گاهي بياد مستي چشمت شتاب
    تا قيامت ميروم در سايه مژگان بخواب
  • امتياز جزو کل در عالم تحقيق نيست
    هيچ نتوان کرد از خورشيد تابان انتخاب
  • عمرها شد در غبار وهم طوفان کرده ايم
    چشمه آئينه موجي دارد از عرض سراب
  • از طلسم چرخ بي وحشت رهائي مشکلست
    روزني در خانه زين نيست جز چشم رکاب
  • عشق را کرديم (بيدل) تهمت آلود هوس
    در سواد کشور ما سايه دارد آفتاب
  • در ملايمتي زن زحاسد ايمن باش
    که شعله را بخس و خار نيست جنگ دراب
  • اگر حقيقت انجام در نظر داري
    زهر کجا گهرت ميرسد حباب طلب
  • زين بهارت آنچه آيد در نظر
    عبرتي گرديده باشد بي نقاب
  • جز رواني نيست در درس نفس
    سکته مي خواند زلکنت شيخ شاب
  • دل بسعي اشک در راه تو گامي ميزند
    آتشي دارم که از بهر شگون ميگردد آب
  • بسکه سرتاپايم از درد تمنايت گداخت
    همچو موجم در رگ و پي جاي خون ميگردد آب
  • هر گرا کردند راحت محرم احسان شب
    چون سحر بر آه محمل بست در هجران شب
  • آسمان نشناخت موقع ورنه در تحرير فيض
    بر بياض صبح ننوشتي خط ريحان شب
  • سطر آهي نارسا افتاد رنگ صبح ريخت
    زان همه مشقي که کردم در دبيرستان شب
  • (بيدل) از يادش بترک خواب سودا کرده ايم
    ورنه جز مخمل قماشي نيست در دکان شب
  • جائيکه شرم حسن تو آئينه گر شود
    کس روي آفتاب نبيند مگر در آب
  • صبحي عرق بهار گذشتي درين چمن
    هر جا گلي دميد فرو برد سر در آب
  • نتوان دم تبسم لعل تو يافتن
    ياقوت زهره ئي که ندزدد جگر در آب
  • اجزاي دهر تشنه جمعيت دل است
    هر قطره راست حسرت سعي گهر در آب