167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • هر نگه در ديده من ناله است اما چسود
    حلقه زنجير نوميد است از شيون دراب
  • کي توانم در دل سنگين خوبان جا کنم
    من که نتوانم فرو بردن سر سوزن دراب
  • راه غربت عارفان را در وطن پوشيده نيست
    گوهر از گرداب دارد هر طرف روزن دراب
  • ظاهر و باطن بگرد عرض يکديگر گم است
    آب در گلشن نمايان است چون گلشن دراب
  • شب که شد جوش فغانم همنواي عندليب
    در عرق گم گشت چون شبنم صداي عندليب
  • خط او بر صبح پنداري شبيخون نامه ايست
    روي او فرديست گوئي در شکست شان شب
  • لمعه صبحي که ميگويند در عالم کجاست
    اينقدرها خواب غفلت نيست جز برهان شب
  • راز درون آينه بر در نشسته است
    بايد چو حلقه کرد ز بيرونش انتخاب
  • نامرادي صدف گوهر اقبال رساست
    غوطه در جيب گدائي زن و شاهي درياب
  • بي پرده است حسن غنا در لباس فقر
    دست رسا ز کوتهي آستين طلب
  • دل جمع کن ز بام و در عافيت فسون
    آسودگي ز خانه بدوشان زين طلب
  • گلهاي اين چمن همه در زير پاي تست
    اي غافل از ادب نگه شرمگين طلب
  • زين جلوه ها که در نظرت صف کشيده است
    آئينه داري نفس واپسين طلب
  • دل در خور شکست باقليم انس تاخت
    چيني همان بجاده مو رفت چين طلب
  • آفت هوش اسيران برق ديداراست و بس
    ميزند رنگ گل آتش در بناي عندليب
  • در چمن رفتيم ساز ناله سيرآهنگ شد
    جلوه گل کرد ما را آشناي عندليب
  • آه مشتاقان نسيم نو بهار ياد اوست
    رنگها خفته است (بيدل) در صداي عندليب
  • فيض درياي کرم با حاجت ما شامل است
    تشنگي اصليم ما را در نظر ميدارد آب
  • زندگاني هم نماند آنجا که افسرد اعتبار
    در شکست رنگ گلها بال و پر ميدارد آب
  • در محبت گر هجوم گريه را اين قدرت است
    عاقبت چون خشکيم از خاک برميدارد آب
  • تخته مشق کدورت ها مباش از اعتبار
    تيغ در زنگ است (بيدل) هر قدر ميدارد آب
  • گر شود آن نرگس ميگون مقابل با شراب
    ميشود چون آب گوهر خشک در مينا شراب
  • در کارگاه دل بادب باش و دم مزن
    پرنازک است صنعت ميناگر حباب
  • پوشيده نيست صورت بنياد زندگي
    آئينه بسته اند ببام و در حباب
  • ياران عبث بوهم تعلق فسرده اند
    اينجاست چون نگه قدم از خانه در رکاب