167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • نگردد همت موجم قفس فرسود گوهرها
    برنگ دود در طوفان آتش مي زنم پرها
  • خطي در جلوه مي آيد زلعل مي پرست او
    سزد گر آشناي سرمه گردد چشم ساغرها
  • اگر طالع بکام تست منشين ايمن از مکرش
    زگردون زهر در زير نگين دارند اخترها
  • چو شبنم کشتي ما مانده در گرداب رنگ گل
    نسيمي نيست تا زين ورطه برداريم لنگرها
  • باميد چکيدن دست و پائي ميزند اشکم
    تنزل در نظر معراج باشد همت دون را
  • نه طرح باغ و نه گلشن فگنده اند اينجا
    در آب آئينه روغن فگنده اند اينجا
  • نيست با حسنت مجال گفتگو آئينه را
    سرمه ميريزد نگاهت در گلو آئينه را
  • در طپش گاه تمنا بي کمالي نيست صبر
    عرض جوهر شد شکست آرزو آئينه را
  • دل اگر در جهد کوشد مفت احرام صفاست
    هم بقدر صيقل است آب وضو آئينه را
  • راحت دل خواهي از عرض کمال آزاد باش
    تا زجوهر نشکني در ديده مو آئينه را
  • تا زغفلت وارهي در فکر جمعيت مباش
    تهمت خوابست مژگان بهم پيوسته را
  • عيش ترک خانمان از مردم آزاد پرس
    کس نداند جز صداق در شکست شيشه را
  • در مقاميکه سخن آينه پرداز دل است
    چون خموشي نفس سوخته شد جوهر ما
  • معني سرخط پيشاني ما نتوان خواند
    چون شرر گم شده در سنگ پي اختر ما
  • کينه ما اثر جنبش مژگان دارد
    نخليده است مگر در دل خود نشتر ما
  • خودفروشي همه جا تخته نموده است دکان
    خواه در خانه نشين خواه ببازار برا
  • وصف لب تو گر دمد از گفتگوي ما
    گردد چو گوهر آب گره در گلوي ما
  • اي در بهار و باغ بسوي تو روي ما
    نام تو سکه درم گفتگوي ما
  • وفاق تخم ثباتي نکاشت در دل و دين ها
    بحکم ياس دميديم ازين فسرده زمين ها
  • درين زمانه سر نخوتي کشيده بهر سو
    زنقش خانه پا در هواي چنبر زين ها
  • چون شرر روز و شبم گردرم کم فرصتي است
    گردشي در عالم رنگ است گردون مرا
  • زير دست التفات چتر شاهي نيستم
    موي سر در سايه پرورد است مجنون مرا
  • تا حشر درين بزم محال است توان برد
    خلوت زتو و عالم بيرون در از ما
  • بيتاب جنون در غم اسباب نباشد
    دل زاد ره شوق بود ريگ روان را
  • ايمن نتوان بود زهمواري ظالم
    در راستي افزوني زخم است سنان را