167906 مورد در 0.11 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • علم در هر طبع سامان بخش استعداد اوست
    تا بخون برده است جوهر موکشان شمشير را
  • خوابان بته پيرهن از جامه برونند
    در غنچه ندارند گل اين تنگ قباها
  • از غنچه ورقهاي گلم در نظر آمد
    دل سوخت بجمعيت از خويش جداها
  • بيهوده در انديشه هستي نگدازي
    تا گل نکني راه صفا خيز عدم را
  • بر نقد بزرگان جهان چشم ندوزي
    کاين طائفه در کيسه شمردند درم را
  • بي پا و سر از بسکه دويديم براهت
    در آبله چون اشک شکستيم قدم را
  • هنوز اره دندان موج در نظر است
    گهر بدامن راحت چسان کشد پا را
  • هزار معني پيچيده در تغافل تست
    بابروي تو چه نسبت زبان گو يارا
  • کفن در مشهد ما بينوايان خون بها دارد
    زعرياني برون آ گر تواني شد شهيد اينجا
  • ريشه نشو و نما از دانه ما گل نکرد
    ماند چون حرف خموشي در طلسم کامها
  • چون بآگاهي فتد کار اهل دنيا ناقصند
    ورنه در تدبير غفلت پخته اند اين خامها
  • لاله و گل بسکه لبريزند از صهباي رنگ
    در شکستن هم صدائي سر نزد زين جامها
  • از طپش آواره ها بي ريشه جرأت مباش
    در زمين ناتواني کشته اند آرامها
  • خاليست بزم صحبت ما ورنه در ميان
    فرصت کجاست اشک زمژگان چکيده را
  • در زير چرخ يک مژه راحت طمع مدار
    آفت شناس سايه سقف خميده را
  • کرد آب بيزباني ميناي بسملم
    در موج خون صداست گاوي بريده را
  • در پس زانوي ادب خشک بجا نشته ايم
    ننگ تري چرا کشد موج گهر سبوي ما
  • طفل تجاهل هوس فاخته داشت در قفس
    گشت زعشق منفعل کوکوي هرزه گوي ما
  • جرم آدم چه اثر داشت که از منفعلي
    گشت در مزرع گندم همه دختر پيدا
  • ميکشان جمله شبي دعوت زاهد کردند
    چوب در دست شد از دور سر خر پيدا
  • فقر در کسوت اظهار هنر رسوائيست
    آخر آئينه نمد کرد زجوهر پيدا
  • در ياد جلوه تو دل از دست داده ايم
    نو حيرت است آئينه کم نگاه ما
  • از دستگاه آبله اقبال ما مپرس
    در زير پا شکست ضعيفي کلاه ما
  • چون اشک سر در آبله پيچيده ميرويم
    خاراست اگر همه مژه ريزي براه ما
  • در عالمي که پيش رود دعوي حسد
    يارب مباد غفلت ما کينه خواه ما