167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • فضولي ميکنم در انتظار مهر تابانش
    گرفتم پرده بردارد کجا تابست شبنم را
  • بوصل گلرخان نتوان کنار عافيت جستن
    که در آغوش گل خون جگر آبست شبنم را
  • حيا بال هوس را مانع پرواز ميگردد
    نگه در ديده (بيدل) موجه آبست شبنم را
  • تهي دستيم چون ساغر خدا را ساقيا رحمي
    بروي بخت ما بکشا در گنجينه مينا
  • مقيم گوشه دل باش گر آسودگي خواهي
    که حيرت ميشود سيماب در آئينه مينا
  • بهار نشه ام عيش دماغم باده صافم
    مرا بايد نشاندن در دل بي کينه مينا
  • ادب کوشيد در ضبط خود و تعطيل شد نامش
    بروز وصل ما ماند شب آدينه مينا
  • ندارد شور امکان جز بکنج فقر آسودن
    اگر ساحل شوي در آب گوهر گير دريا را
  • دوام کلفت دل آرزو نخواهي کرد
    در آينه دو نفس ديده اند دنيا را
  • بقدر جاه و حشم انفعال در جوش است
    هما کجاست مگس ديده اند دنيا را
  • فيض ها ميجوشد از خاک بهار بيخودي
    صبح فرش است از شکست رنگ در بستان ما
  • در تماشايت برنگ شمع هر جا ميرويم
    ديده ما يکقدم پيش است از مژگان ما
  • از شهادت انتظاران بساط حيرتيم
    زخمها واماندن چشم است در ميدان ما
  • سوخت پيش از ما درين محفل چراغ انتظار
    ديده يعقوب ناياب است در کنعان ما
  • جهد ما مصروف يکسير گريبانست و بس
    غير اين گرداب موجي نيست در درياي ما
  • دل مصفا کن سر از وسعت گه مشرب برار
    آينه صيقل زدن سيريست در صحراي ما
  • يکنفس (بيدل) سري بايد نياز جيب کرد
    غير مجنون نيست کس در خيمه ليلاي ما
  • از کدورت برنمي آيد مزاج کينه جو
    بيشتر دارد همين زنگار در بر تيغ را
  • موج طوفان ميزند جوي بدريا متصل
    جوهر ديگر بود در دست حيدر تيغ را
  • کو گوش کز چکيدن خونم نوا کشد
    در کوچه هاي زخم غباريست ناله را
  • ساز محشر گشت آفاق از نگاه حيرتم
    در ني مژگان چه فرياد است مفتون ترا
  • گر کماندار خيالت در زه آرد تير را
    هر بن مو چشم اميدي شود نخچير را
  • مانع بيتابي آزادگان فولاد نيست
    ناله در وحشت گريبان ميدرد زنجير را
  • گر کني با موج خونم همزبان شمشير را
    ميکشم در جوهر از رگهاي جان شمشير را
  • اي فغان بگذر زچرخ ولامکان تسخير باش
    چند در زير سپرکردن نهان شمشير را