167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • آلوده خمار چرا بود نرگسش؟
    پژمردگيش در گل و در نسترن چه بود؟
  • در بوسه لب ترش کني و جان برد لبت
    زان چاشني به سرکه در انگبين نهد
  • به صد دعا نظري خواست در رخش، خسرو
    در انتظار بمرد و بدان نظر نرسيد
  • به راه عشق سلامت چگونه در گنجد؟
    زهي محال که در شوق خواب و خور گنجد
  • چو ما در آرزوي آستانش خاک شويم
    غبار کيست که در زلف آن پسر گنجد؟
  • کليد باده در انداخته به پرده دل
    خداي تا در توبه نبست خواهم بود
  • از اشتياق تو در رنج، نيست خواهم شد
    در آرزوي تو تا عمر هست، خواهم بود
  • مشو مقيم در آبادي خراب جهان
    چو کس مقيم نماند در اين خراب آباد
  • چشم تو در خواب شد او را بگوي
    در نتوان بر سگ خود پيش کرد
  • سخنم جاي مي کند در سنگ
    گويم، ار در دل تو جاي دهد
  • شام زلفش چو مي رود در چين
    شور در زنگبار مي افتد
  • مي نگنجي تو در ميانه جان
    ليک جان در ميان نمي گنجد
  • عشق در سر فتاد و عقل برفت
    کاين دو در يک مکان نمي گنجد
  • قد تست چون در گلستان در آيي
    اگر سروي اندر قبايي برآيد
  • چو آن شوخ شب در دل زار گردد
    مرا خواب در ديده دشوار گردد
  • حديث اهل نصيحت نگنجدم در دل
    که در درونه سخنهاي آن نگار بماند
  • لعلش که عطا کرد به شاهان در و ياقوت
    در يوزه درويش مسلم نفرستاد
  • صبا چو در سر آن زلف نيم تاب شود
    شکيب در دل بيننده تنگ تاب شود
  • هوايي در سرم افتاده، جانم خاک خواهد شد
    جهاني در سر آن غمزه بيباک خواهد شد
  • خوش بود باده گلرنگ در ايام بهار
    خاصه در سايه گلهاي تر اندام بهار
  • با تو در سينه نفس را چه گذر
    در دلم غير تو کس را چه گذر
  • خلق گويند نفس زن در وصل
    در تن مرده نفس را چه گذر
  • مي کند خنده که در ياد توام
    در دلت خسرو خس را چه گذر
  • طرفه خالي ست در ميان رخت
    شب که ديده ست در ميانه روز
  • کي رسم در تو من که در پيشت
    سد آهن شد از هوا و هوس