نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
تذکرة الاوليا عطار
... تازه رويي -اگر
در
گناه نباشند - و صحبت با جهال به دعا و رحمت ...
... گفت: «هر که را که
در
ابتدا ارادت درست نشود، او را به روزگار ...
... «مريد تمام نشود تا
در
دل چهار چيز برابر نکند: منع وعطا و عز و ذل ...
... شکر خاص از آنچه
در
دل ايشان آيد از معاني ». ...
و گفت: «تو
در
زنداني از متابعت کردن شهوات خويش، چون کار به خدا ...
و گفت: «روزي
در
بغداد گرمگاهي مي گذشتم. تشنگي بر من غالب شد. از ...
... او باشد و همت او
در
دنيا. (نه) نيکوکاري از خلق رميده ونه عارفي ...
... آن است که: وحشتي
در
تو پديد آيد از ماسوي الله و از نفس خود نيز» ...
... اين بشنيد، حالتي
در
وي ظاهر شد. گفت: «اي پير! اگر اين سخن پيش ...
... گويد از خداي و قدم
در
ميدان انبساط نهد. که اين همه از صفات دروغ ...
... علمي است مقدور و
در
اين ميان هر دو نيست معذور». ...
... ساکن شود، بلاء او
در
آن چيز بود». و گفت: «صحيح ترين عقلها عقلي ...
... بسته آن اند که
در
آن اند. ...
... خداوند و بنده بود،
در
سه منزلت است: استعانت و جهد و ادب، از ...
... که تا شدت فاقه
در
تو پيدا نشود، به هيچ سبب بازننگري و از حقيقت ...
... اشارات بديع؛ و
در
حقايق و معارف و دقايق لطايف بي نظير بود. ...
... را به نظر کردن
در
اشياء ضايع نگردانم ». ...
... که بالاي تو بود
در
رتبت و اگر زلل بيني احتمال کني وخشم فرو خوري ...
... گردانيدن از منکران، و
در
رفتن به محبوبات و شتافتن به خيرات، و ...
... احترام مشفق، و زهد
در
مباح، و طلب ارباح، و قلت رواح يعني آسايش ...
... که حق - تعالي -
در
ازل براي او نوشته است وحکم کرده ». ...
... و ترک کردن خوض
در
چيزي که از آن شرم زده خواهي شد، و نگه داشتن ...
... خوش دل نبودي، پس
در
مناجات بناليد(ي) تا حق - تعالي - به سرش ندا ...
... کردم به يکي که
در
نظرم خوش آمد. تپانچه يي از هوا درآمد و بدين ...
... درويش بود و هر که
در
کار خود ياري از خداي - تعالي - نخواهد، ...
و گفت: «شادي
در
سه خصلت است: يکي شادي به طاعت داشتن خداي (را)، و ...
... يکي آن که هميشه
در
طاعت بود، دوم دور باشد از دنيا واهل دنيا، ...
... کرده است و آن همه
در
صورت ذرات بوده است کما قال - عزوجل - الست ...
... که يحبهم ويحبونه
در
شأن ايشان است ». ...
... گويد: با سمنون
در
بغداد بودم. چهل هزار درم بر درويشان نفقه ...
... برکشيم ». مرقع
در
پوشيد وزن را طلاق داد. ...
... «اگر قوت دارمي،
در
پناه محمد فضل شدمي تا سر من صافي شدي به ديدار ...
... از وي باز خر».
در
حال يکي آمد و آواز داد که: «او را رها کن که ...
... شايد و نه دوزخ را.
در
آن ساعت که از خود نا اميد شدم، به برکت آن ...
... تصنيف کرده بودم
در
علم اين طايفه، که کشف تحقيق آن بر عقول مشکل ...
... خداي - تعالي -
در
دل خود بازيابد و دل او بدآن سبب سعتي گيرد و ...
... دانم تا چه سر است
در
اين که فرمان من نمي بري و از آن دشمن خداي ...
پس
در
خشم شد و خناس را بکشت و قليه کرد و يک نيمه بخورد و يک نيمه ...
... آن کسان اند که
در
جذبه افتادند و اهل هدايت آن قوم اند که به ...
و گفت: «
در
راه مکه زني ديدم. مرا گفت: اي جوان! تو کيستي؟ گفتم: ...
... پدرت کي است؟ گويد:
در
مقدور شک آوردن! واگر گويند: غايت تو چيست؟ ...
... طمع مدار؛ و تا دل
در
اشغال گردان داري، طمع فکرت و عبرت مدار؛ و ...
... : «هيچ چيز نيست
در
کسي که خواري بندگي و خواري سؤال و خواري رد ...
... نشابور بود و خاک او
در
مشهد انبار است. احمد اسود گفت: به خواب ...
... گمانهاست. اما دور است
در
حقايق ». ...
... را دهم؟». گفت: «
در
دجله انداز». ...
... بريده، عيال فرياد
در
گرفت. شيخ گفت: «چه جاي تعزيت؟ که جاي تهنيت ...
... چاه باز کرد و دست
در
لب چاه زد و هر دو پاي فرو گذاشت. ...
... مردمان آنهااند که
در
شونيزيه اند، که جگرم را سوختند». جنيد گفت: ...
... مانده، و سگ ما
در
درون مانده است و ما از پي او مي دويم؛ و بسي ...
... ياري دهنده او بود
در
بلا». ...
... : «هيچ انس نيست
در
اجتماع برادران، به سبب وحشت فراق ». و گفت: ...
... به حج آمد و مدتي
در
صحبت من بود و از اولياء حق شد. ...
... خداي، عز وجل - اند
در
زمين و حجت خدا اند بر بندگان و به برکت ...
... او را تصانيف است
در
معاملات، معتبر و مشهور؛ و کلماتي مقبول و ...
... داد تا يکديگر را
در
کنار گرفتيم. پس ايشان برفتند. من و ...
به گوشه چشم
در
من نگريست. و گفت: «من (اين) وقت را به هفتاد هزار ...
... کتاني رفت - و او سر
در
خود کشيده بود - بعد از سلام گفت: «اي شيخ ...
ادريس و ابليس
در
عالم باطن بودند. تا ظاهر نشدند، معلوم نشد که ...
... چهله داشته بود و
در
چهله آخر وفات کرد. و پلاس از خود بيرون ...
... از من خجل گشت.
در
حال توبه کردم و باز آمدم و آن درويش را عذر ...
... ، درمانده و همه
در
عرق غرق. ناگاه طفلي بيامد و دست پدر بگرفت ...
... است که او به غايت
در
رياضت بودي ». ...
... سياه بر سر. شيخ را
در
باطن غيرتي آمد. چون مسافر دو رکعتي گزارد ...
... سياه پوشيدن، که
در
اين چهل نوبت خواري متغير نشدي ». ...
... بود». پس گفتند: «
در
شهر طوفي کنيم ». به بازار شدند، به دکان ...
... که اگر درويشي از
در
درآيد همه را فضيحت کند». ...
... پير و خلقي بسيار
در
پي او، پرسيدم که: آن دو پير کيستند؟ گفتند: ...
... و به وي ندادي!
در
حال از خواب درآمدم و گريان شدم، آوازي از ...
در
عقب او برفتم. گفتم: اي عزيز! توقف کن تا آن آرزو بيارم. روي ...
و گفت: «
در
قرن اول معاملت به دين مي کردند. چون برفتند، دين ...
... گفت: «کمال شکر
در
مشاهده عجز است از شکر». و پرسيدند از عزلت. ...
... بودي، اين دو بزرگ
در
حق او اين نگفتندي و مارا دو گواه تمام است. ...
... سير بخوردند. پس
در
راه هر جا که پشت به خاري باز نهادي، رطب بار ...
... ازل و ابد و آنچه
در
ميان است، از حدوث است و اما اين به چه دانند ...
چون خلق
در
کار او متحير شدند، منکر بي قياس ومقر بي شمار پديد ...
... گفت: «شب اول من
در
حضرت بودم، از آن اينجا نبودم، و شب دوم حضرت ...
... کسي که با اژدها
در
تمور خمر کهن خورد. ...
... خون آلود بر روي
در
ماليد و روي و ساعد را خون آلود کرد. ...
... هما الا بالدم » -
در
عشق دو رکعت است که وضؤ آن درست نيايد الا ...
... که سرش ببريدند.
در
ميان سر بريده تبسمي کرد و جان بداد. مردمان ...
... که: «فرداي قيامت
در
عرصات حسين منصور را به زنجير محکم بسته ...
... بود؛ و صاحب تصنيف
در
معاملات و حقايق. و او را خواص از آن گفتند ...
... کرد که: «با خواص
در
باديه بودم. هفت روز بر يک حال همي رفتيم. ...
و گفت: «وقتي
در
راه مکه شخصي ديدم عظيم منکر. گفتم: تو کيستي؟ گفت ...
... چنين جوعي اين ضرب
در
خور بود؟ به سرم ندا کردند که: به يک تمنا ...
... چه بينم؟ و حق را
در
اين چه تعبير است؟ مي رفتم تا پير زني را ...
... حلال مي کردم. دام
در
دريا انداختم. ماهي بگرفتم. هاتفي آواز داد ...
... گفت: «اين حديث
در
تضرع سحر گاه جويند، اگر آنجا نيابند هيچ جاي ...
... فرق ساز و خود را
در
اين دريا درانداز، تا به صبر و انتظار گوهرت ...
... اگر مرد طالبي قدم
در
طلب مسمي زن ». ...
قومي
در
پيش او آمدند. و گفتند: «اين ديوانه است. او گفت: «من به ...
... بار چند شبانروز
در
زير درختي رقص مي کرد و مي گفت: «هو! هو!». ...
... افگنده و پاره يي نان
در
دهان نهاد و پاره يي کنب بر ميان بست و ...
... سردابه يي داشتي،
در
آنجا همي شدي و آغوشي چوب با خود بردي و ...
... بدين نگريست، غيرتي
در
ما بجنبيد. دريغم آمد که دل بدون او چيزي ...
... کلاهي به نيم دانگ و
در
بازار نعره مي زد که : «من يشتري صوفيا ...
... بينم ». و يک بار
در
بازار فرياد مي کرد و مي گفت: «آه از افلاس، ...
... اوقات از بهر آن که
در
زير آن است غوامض آفات ». ...
... که عنان کارم تنگ
در
کشيده است. بگو تا چه کنم؟ نوميد شوم و از ...
صفحه قبل
1
...
1673
1674
1675
1676
1677
...
1680
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن