167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • ... مکر واستدراج و در جمله اين احوال (از دل او مفارقت نکند از خوف ...
  • ... کنند، او مشرک است در عبادت حق - تعالي - به نزديک اين طايفه. از ...
  • و در ابتدا مريد حاتم اصم بود و با ابوتراب صحبت داشته بود و ...
  • ... که عيال او بود در طريقت آيتي بود واز دختران امير بلخ بود و توبه ...
  • ... بر کاغذ نويس و در توبره يي کن و نزديک من آر». مرد جمله پيشه ...
  • ... که بهترين مفري در کار، خداي - عزوجل - است ». و يکي او را گفت: ...
  • ... گفت: غلامي ديدم در باديه بي زاد و راحله. گفتم: اگر يقين نيستي ...
  • ... گرداند علما را در هر روزگاري مناسب اعمال اهل روزگار». و گفت: ...
  • ... نيست ». - يعني در مقام رضاام. راضي را به حاجت چه کار؟ - ...
  • ... آرزو بود که او را در خطر اندازد» و گفت: «از عمل نيکو گمان نيکو ...
  • ... دارم از آه موحدان در دوزخ زبانه زن، که چگونه مي سوزد آتش از صدق ...
  • ... چون روباهي بود در ميان دو شير» ...
  • ... کند، پيش از آن که در لحد رود. و آن که خداي - عزوجل - را راضي ...
  • ... مرگ بود بنده را در مال که دارد». گفتند: «آن کدام بود؟». گفت: ...
  • ... نيست: خانه يي که در آنجا متواري بود و کفافي که بدان زندگاني ...
  • ... دل ساکن نشود مگر در چهار موضع: يا گوشه خانه يي، يا مسجدي، يا ...
  • ... و انس تو به حق در خلوت. اگر انس تو به خلوت بود، چون از خلوت ...
  • ... باقي ماندن دين در ورع است ». وگفت: «با خوي نيک معصيت زيان ندارد ...
  • ... چگونه بود؟ و حب او در دهشت اندازد عقول را، خود ود او چگونه بود؟ ...
  • ... «آن گاه که نفس را در سر رياضت دهي، تا به حدي که اگر سه روز تو را ...
  • گفت: «الهي! در جمله مال و ملک من جز گليمي کهنه نيست؛ با اين همه ...
  • ... «هر گناه که از من در وجود مي آيد، دو روي دارد: يکي روي به لطف تو ...
  • ... «شيرين ترين عطاها در دل من رجاء تو خداوند است و خوشترين سخن ها ...
  • ... هزار درم را يک زن در آنجا سيصد هزار درم نهاده است از براي تو». ...
  • ... نشابور آمد و او را در پيش طاق منبر نهادند. ...
  • ... بدانيد که سخن ما را در هر وقت جمالي بود، اکنون اين وام حجاب آمد ...
  • ... داشت، مسمي گشت (و در سينه نشست). و چهل روز از خانه بيرون نيامد ...
  • ... که بيست سال مرا در خانه داشت وگفت: تو را به پرهيزگاري خواهم داد ...
  • ... مجلس حاضر شد و در گوشه يي بنشست، چنان که يحيي ندانست. سخن بر ...
  • ... ». يوسف يک سال در گوشه مسجد بنشست که زهره نداشت که از ذوالنون ...
  • ... ام که اسم اعظم در من آموزي ». يک سال ديگر هيچ نگفت. بعد از آن ...
  • ... بسيار کرد و گفت: «در حرم خود او را راه ده که. هرچه زودتر بازآيم ...
  • نقل است که در چشم يوسف بن الحسين سرخيي بود ظاهر، و فتوري از غايت ...
  • ... که بنده او باشي در همه چيز». و گفت: «هرکه بشناخت او را به فکر، ...
  • ... چيزي نکردم. الا در راه که مي آمدم سنگي به پاي از راه با کناره ...
  • ... است که بر خود. و در صدقه دادن سبقت کردي تا فضل سابقان تو را ...
  • ... خسته شود آنجا به در خانه يي که برسد، آواز دهد، و به هر که بيرون ...
  • ... خداي - تعالي - در خواهد تا دو چند(ان) عمر نوح دهدش، تا سخن ...
  • ... خلاف دعوي وي بود در تجريد - ...
  • ... است نه کسي است و در او هيچ خير نيست ». ...
  • ... حرمت ياد کردي و در آن حال متغير شدي. چنان که حاضران دريافتندي » ...
  • ... «نشايد هيچ کس را که در علم سخن گويد، چون همان سخن کسي ديگر مي ...
  • و گفت: «در هر که خصلتي بيني از خير، از او جدايي مجوي، که زود بود ...
  • ... دارد و تقصير من در عمل تو را زيان ندارد». ...
  • ... چگونه عقوبت روي در وي نهاد؟». ...
  • ... تو کبر، و خشم را در تو بميراند». و گفت: «زيان کارترين معاصي آن ...
  • ... «هر که خواهد که در زندگاني خويش زنده باشد، گو: دل را بسته طمع ...
  • ... گريم که عمر خود در اين پنج درم صرف کردم و هيچ دوستي از دوستان ...
  • بستد و روانه شد و در خانه خال بزد. گفت: «کي است؟». گفت: «منم ...
  • ... ». آه کرد و سر در کشيد. و گفت: «من لم يکن للوصال اهلا، فکل ...
  • ... «خلق به سخن او در فتنه مي افتند». خليفه کنيزکي داشت و به سه ...
  • ... دوست داشته ايم و در چشم آراسته ». ...
  • ... چون چيزي و نيست در چيزي (و نيست به چيزي). سبحان آن خدايي که او ...
  • ... گفت با خلق و جنيد در ميانه نه و خلق را خبر نه ». و گفت: «بيست ...
  • ... نشد، چنان که اگر در نمازي مرا انديشه دنياوي درآمدي، آن نماز را ...
  • ... کس ميدهد و با من در خاک نهيد». جنيد گفت: «من چنان دوست مي داشتم ...
  • ... «اگر حق - تعالي - در قيامت مرا مخير کند ميان بهشت و دوزخ، من ...
  • ... چه کار داري؟ تو در ميان ميا و بد آنچه تو را فرموده اند مشغول ...
  • ... که : «يا جنيد! در رضاي ما ترک چشم کرد، اگر بدين عزم دوزخيان را ...
  • ... «من متحير ماندم در سخن او. به سر من ندا آمد که بگوي که: دروغ مي ...
  • ... همه عمري گذاشتم در طلب بلا، و هنوز با من مي گويند که: «تو را ...
  • نقل است که يکي در مجلس او برخاست. و گفت: «دل کدام وقت خوش بود؟» ...
  • ... نابينا شد و چندان در نماز بايستاد که پشتش دوتا گشت ». و گفت: ...
  • ... ما معاملت ماست در راه حق و خواب ما فعل حق است برما؛ پس آنچه بي ...
  • ... صاحب صحو بود و در اين نامه تربيت اهل سکر مي کند. تواند که آنجا ...
  • ... برفت. روز ديگر در بازار مي گذشت. پيراهن خود به دست دلالي ديد که ...
  • ... همه کودکان با تو در ذکر برابرند. مرد مي بايد که به مذکور رسد». ...
  • ... بر جان او آمد و در حال وفات کرد. بعد از مدتي او را به خواب ...
  • ... است. ما را نظر در آن است. امتحان کنيم تا شما را معلوم گردد». ...
  • ... تواني هيچ نامحرم را در حرم خاص راه مده »(گفت: «تمام شد») ...
  • ... اگر مردانه باشي در اول مصايب، بر تو روشن شود بسي چيز از لطايف و ...
  • ... آموزند، مگر آنچه در نماز بد آن محتاج باشند و فاتحه و قل هو الله ...
  • ... خودي بر جاي بود، در شبانروزي هزار بارش ببايد مرد. چون او فاني ...
  • ... بود که همه پليدي در وي افگنند و همه نيکويي از وي بيرون آرند». و ...
  • ... شوق او شوق موسي در وقت مناجات، و اخلاص او اخلاص محمد، عليهم ...
  • ... «عارف آن است که در درجات مي گردد، چنان که هيچ چيز او را حجاب ...
  • ... وآنچه موجود است در داخل، مکر و غدر است ». و گفت: «علم توحيد ...
  • ... به شرط آن که تو در ميانه هيچ نبيني ». و گفت: «معاينه شدن چيزي ...
  • ... است: يکي ساکن شدن در لذت، دوم اعتماد کردن بر حرکت. چون اين هر ...
  • ... ميل نکند، و راهي در پيش من نهاده و نمي دانم که مرا به کدام راه ...
  • ... مسئله گويم چنان که (در حال حيات شرم داشتم.) ...
  • ... گفتند: ما گنجي در خاک نهاديم و شرط گنج آن است که يک تن بيند اما ...
  • ... گويد:«الله ». و در صفت اين قوم که او مي گويد، اين است که بعضي ...
  • ... عقلا آنجا برسد و در حيرت چون آنجا هيچ (از) بماند. تمام شد اين ...
  • گفت: «مرا در جوار خود فرود آورد وگرامي کرد». گفتم: «اي پسر! مرا ...
  • ... :«علم آن است که در عمل آرد تو را، و يقين آن است که برگيرد تو را» ...
  • ... ايثار حرام داند و در صحبت ايثار حق صاحب فرمايد بر حق خويش و ...
  • ... تماشا مشغول اند و در سردابها مي روند پنهان و سخن ها مي گويند. ...
  • ... ثوابي جزيل ». خيفه در حال فرمود تا ايشان را حاضر کردند و ايشان ...
  • ... مي شود و حضور او در غيبت من است. هر چند زاري مي کنم، مي گويد: ...
  • ... خلدي گفت: نوري در خلوت مناجاتي مي کرد. من گوش مي داشتم تا: چه ...
  • ... «از گربه يي که بر در سوراخ موش بود و او بسيار از من ساکن تر بود» ...
  • ... نمي کند بلاي او در بلاد الله وعبادالله عام بود». ...
  • ... ربوبيت، آن سبق برده در مريدي و پيري، قطب وقت (ابو) عثمان حيري - ...
  • ... از حقيقت مي طلبد در حال طفوليت واز اهل ظاهر نفرتي داشتم و ...
  • ... ببريد و چند مدت در خدمت يحيي رياضت کشيد تا جمعي از پيش شاه شجاع ...
  • ... ديد. تا ابوحفص در حق ابوعثمان گفت که : «آن وعظ يحيي او را به ...
  • ... چشم او غايب شدم و در برابر او جايي ساختم و سوراخي بريدم که از ...
  • ... او ريخت. اصحاب در خشم شدند. خواستند تا او را برنجانند. ابوعثمان ...
  • ... داشتيم، رايگان در کنار اين جوان نهادند که از شکمش بوي خمر مي ...