نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
خون دل
در
ساغر روشندلان زيبنده است
باده شيراز
در
ميناي شيرازي خوش است
خانه سازي،
در
به روي دل برآوردن بود
از عمارت،
در
جهان خاک، خودسازي خوش است
در
تن خاکي نمي گيرد دل روشن قرار
اخگر از فکر اقامت
در
گريبان فارغ است
در
فلاخن مي گذارد رهروان را کجروي
جاده را از راستي سر
در
کنار منزل است
در
جهان آفرينش ذره اي بيکار نيست
در
چنين هنگامه اي فارغ نشستن مشکل است
جمع دل
در
عالم اسباب کردن مشکل است
حفظ خرمن
در
ره سيلاب کردن مشکل است
عشق را
در
پرده ناموس ديدن مشکل است
شمع را
در
جامه فانوس ديدن مشکل است
در
حريم وصل، پاس شرم نتوان داشتن
در
بهاران سر به زير پر کشيدن مشکل است
نيست محرومي به دل
در
پله دوري گران
در
ته يک پيرهن هجران کشيدن مشکل است
ريشه ما
در
زمين خاکساري محکم است
گلبن اميد ما
در
چار موسم خرم است
در
حريم سينه عشاق، غم نامحرم است
در
نزاکت خانه آيينه، دم نامحرم است
باده روحانيان را ساغري
در
کار نيست
در
خرابات محبت جام جم نامحرم است
فکر دنيا ره ندارد
در
حريم اهل دل
جغد ماتم پيشه
در
باغ ارم نامحرم است
در
فشار دل، سر دست نگارين ظالم است
در
هلاک بيگناهان تيغ خونين ظالم است
زير گردون نيست آسايش روان خلق را
ريگ تا
در
شيشه ساعت بود
در
رفتن است
ناله مظلوم
در
ظالم سرايت مي کند
زين سبب
در
خانه زنجير دايم شيون است
در
حجاب خامشي با روح گلشن همزبان
طوطيان را
در
پس آيينه گويا کردن است
در
جهان آب و گل رنگ اقامت ريختن
در
گذار سيل بي زنهار لنگر کردن است
همچو ماهي فلس کردن جمع
در
بحر وجود
در
هلاک خويشتن انشاي محضر کردن است
عافيت کردن طلب
در
عالم پرشور و شر
جستجوي سايه
در
صحراي محشر کردن است
جاي خود را گرم کردن
در
سراي عاريت
عکس را
در
خانه آيينه منزل کردن است
گريه را
در
آستين دزديدن از چشم بدان
شور محشر را حصاري
در
نمکدان کردن است
در
دل صد چاک راز عشق پنهان داشتن
در
قفس برق جهانسوز از نيستان کردن است
عشق را صائب نهان
در
پرده دل داشتن
در
ته دامن شميم عود پنهان کردن است
در
پريشان اختلاطي صرف کردن نقد عمر
در
زمين شوره تخم خود پريشان کردن است
حرف زهد خشک گفتن
در
ميان عارفان
تيغ چوبين
در
مقام لاف عريان کردن است
خامشي بگزين که
در
ديوان قسمت مور را
لب گشودن رخنه
در
ملک سليمان کردن است
شادي ما غافلان
در
زير چرخ سنگدل
خنده کبک مست را
در
چنگ شاهين کردن است
در
مجالس حرف سرگوشي زدن با يکدگر
در
زمين سينه ها تخم نفاق افشاندن است
ريختن رنگ اقامت
در
جهان بي ثبات
در
زمين کاغذين، تخم شرار افشاندن است
ريختن مي
در
گلوي زاهدان بي نمک
آب حيوان
در
زمين شوره زار افشاندن است
جود صائب
در
زمان تنگدستي خوشنماست
ورنه کار ابر
در
جوش بهار، افشاندن است
در
محرم تا چه خونها
در
دل مردم کند
محنت آبادي که عيدش دربدر گرديدن است
گر چه از خط آفتابش روي
در
زردي گذاشت
همچنان ناز بهاران
در
دماغ حسن اوست
در
سيه دل
در
نمي گيرد فسون دوستي
دشمن خويش است هر کس دوستدار چشم توست
نه همين
در
شهر اصفاهان قيامت مي کند
فکر صائب
در
همه آفاق شور انداخته است
چون
در
آيينه، روي سخت اين آهن دلان
مي نمايد باز
در
ظاهر، وليکن بسته است
چون
در
آيينه، روي سخت اين آهن دلان
مي نمايد باز
در
ظاهر، وليکن بسته است
در
تجرد، رشته واري از تعلق سهل نيست
سد آهن سوزني
در
راه عيسي بسته است
ريشه غم زعفران شد
در
دل غمگين مرا
اين خزان
در
چاشني خوش نوبهاري داشته است
ناله از جا
در
نيارد کوه تمکين ترا
در
جواب، استادگي کهسار هم مي داشته است؟
حرص، صائب
در
بهاران است بي برگ و نوا
برگ عيش قانعان
در
برگريز آماده است
خاکساري
در
بلندي ها رسا افتاده است
آسمان اين پشته را
در
زير پا افتاده است
گر چه باشد
در
ضمير خاک صائب مسکنش
از قناعت مور
در
تنگ شکر افتاده است
در
ميان دارد دل تنگ مرا آسودگي
اين شرر
در
ساعت سنگين به سنگ افتاده است
در
صدف دارد خبر از اضطراب گوهرم
بحرپيمايي که
در
کام نهنگ افتاده است
آب مي گردد به چشم حلقه بيرون
در
زان فروغي کز رخش
در
انجمن افتاده است
نيست جام باده را
در
گردش خود اختيار
چشم او
در
بردن دل بيگناه افتاده است
در
غريبي وا شود صائب دل ارباب درد
غنچه ما تا بود
در
بوستان پژمرده است
در
ته گرد کسادي، گوهر شهوار من
خاک عالم را سبک
در
چشم قارون کرده است
صفحه قبل
1
...
165
166
167
168
169
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن