167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • صدخامه بشکني که بمشق ادب رسي
    خط هاست در کتاب دبستان بوريا
  • لب بسته حلاوت کنج قناعتيم
    ني بي صداست در شکرستان بوريا
  • بسکه در پرواز گرد جستجوها ريختيم
    گشت زير بال پنهان خانه صياد ما
  • جان کنيها در قفاي آرزو پرميفشاند
    با شرار تيشه رفت از بيستون فرهاد ما
  • شمع سان عمريست احرام گدازي بسته ايم
    نيست در پهلو بغير از پهلوي مازاد ما
  • هيچکس بر شمع در آتش زدن رحمي نکرد
    از ازل بر حال ما ميگريد استعداد ما
  • تا کي چو جرس دل بطپيدن بخراشم
    در ناله ام آغوش وداعيست اثر را
  • کبريا کم بود در تمهيد عجز
    تا گدا گفتي شه آورديم ما
  • عمريست که چون آئينه در بزم خيالت
    حيرت نگه يک مژه خواب است دل ما
  • پيمانه ما پر شود آندم که بباليم
    در بزم تو همظرف حباب است دل ما
  • تا چيست سرانجام شما زنفس آخر
    عمريست که در پاي حساب است دل ما
  • طمع در عرض حاجت ذلتي ديگر نمي خواهد
    گشاد چشم کرد از کاسه مستغني گدائي را
  • بوي بهار در قفس غنچه داغ شد
    از بسکه تنگ کرد چمن را فغان ما
  • در طبع خود سر جاه سعي گزند خلق است
    ديوانه اند سگها از کندن مرسها
  • اين مزرعيست کانجا دهقان صنع پوشيد
    خونهاي زخم گندم در پرده عدس ها
  • در عرصه گاه تسليم از يکديگر گذشت است
    مانند موج گوهر جولان پيش و پس ها
  • آفاق را در آتش و آب جنون فگند
    خلد و جحيم صنعت اميد و بيم ما
  • يکتائي آفريد لب خودستاي عشق
    در نقطه دهن الفي داشت ميم ما
  • در عالم نوازش مطلق، کجاست رد
    بخشيده است بر همه خود را کريم ما
  • برق جولاني که ما را در دل آتش نشاند
    ميکند داغ از تحير شعله جواله را
  • سوخت دل اما چراغ مدعا روشن نشد
    در جگر يارب چه آتش بود داغ لاله را
  • گوهر همان برون محيط است در محيط
    با ما چه ميکند دل از ما جداي ما
  • سلامت بيخبر دارد زفيض عالم آبم
    حباب من ندارد صرفه در نشکستن مينا
  • مدد از هيچکس در موسم پيري نميخواهم
    که بس باشد مرا بر کف عصاي گردن مينا
  • اميد سرخوشي در محفل امکان نميباشد
    مگر از خود تهي گشتن شود پرکردن مينا