167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

کليله و دمنه

  • ... پرداخته بودم ، در اثناي خواب هفت آواز هايل شنودم چنانکه بهر يک ...
  • ... اما ملکه زمانه را در اين کار اثري بزرگ بود ، تاج و کسوت بابت ...
  • ... فرماييم و از سر آن در گذريم ...
  • ... خود انديشيد که: در اين مکار مسارعت شرط نيست ، که اين زني بي ...
  • ... و سر بخط آوردند در اکرام و انعام فراخور علو همت و فرط سيادت ، ...
  • ... و مي دانستم که در امضاي آن مثال ، توقفي کني و پس از مراجعت و ...
  • ... سال عمر باشد و در طلب رضا و تحري فراغ ، مستغرق گردانند هزار يک ...
  • ... نيابد و اخلاص او در حق ديگران آزموده نشود ثقت پادشاهان باحزم ...
  • ... درجات. و اسباب ظاهر در چشم اصحاب بصيرت و دل ارباب بصارت وزني ...
  • ... شناسد ، زيرا که در يافتن آن تربيت ، خود را دالتي صورت نتواند ...
  • ... بسي باد پيمايم و در گرد آن نرسم. ...
  • ... غافل و ابله جاهل در ظل نعمت و پناه غبطت روزگار مي گذارد ، نه ...
  • پس وجه حيلت در جذب منفعت و دفع مضرت چيست؟ برهمن جواب داد که: عقل ...
  • ... اولي تر که خردمند در طلب آن خوض ننمايد و نفس خطير و عمر عزيز را ...
  • ... دارد ، و بي شک در ابواب عدل و عاطفت اقتدا و تقيل بسلف خويش ...
  • و در آن شهر سنتي بود که ملوک روز اول بر پيل سپيد گرد شهر ...
  • ... گذشته ظاهر گشت ، و در عمر ملک هزار سال بيفزود ، و فرط خرد و ...
  • ... که رغبت مردمان در مطالعت اين کتاب چگونه صادق گردد ...
  • ... بيهقي ، رحمة الله ، در آن باب خدمتي پسنديده کرده ست و يادگاري ...
  • ... پرداخته آمده است و در انواع سخن قدرت تا چه حد بوده است. ...
  • ... ، و کمال همت او در فراهم آوردن اسباب سعادت و اکتساب انواع هنر ...
  • گلستان سعدي

  • ... فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده آنگه که از آن حالت باز ...
  • ... جنس ما را نشايد در حضرت پادشاهان جز براستي سخن گفتن اين ملک را ...
  • ... گفتي که آنرا روي در مصلحتي بود و بناي اين بر خبثي و خردمندان ...
  • ... چشمان او که همچنان در چشمخانه همي گرديد و نظر همي کرد، ساير ...
  • ... بکراهيت و استحقار در او نظر کردي پسر به فراست و استبصار بجاي ...
  • ... مدبران ممالک آنطرف در رفع مضرت ايشان مشورت کردند که اگر اين ...
  • ... را بفرستادند تا در شعب جبل پنهان شدند. ...
  • در آن ميان جواني بود ميوه عنفوان شبابش نورسيده و سبزه گلستان ...
  • ... بخيانتش متهم کردند و در کشتن او سعي بيفايده نمودند ...
  • ... ديدم که مهابت من در دل ايشان بي کرانست و بر عهد من اعتماد کلي ...
  • در حالتيکه ملک را پرواي او نبود حال بگفتند بهم برآمد و روي از او ...
  • ... بتفاريق مجري دارند تا در نفقه اسراف نکنند اما آنچه فرمودي از ...
  • ... گفته اند: دوستان در زندان بکار آيند که بر سفره همه دشمنان دوست ...
  • ... همچنين نجم سعادتش در ترقي بود تا باوج ارادت رسيد و مقرب حضرت ...
  • ... و ملک دام ملکه در کشف حقيقت آن استقصا نفرمود و ياران قديم و ...
  • ... کن که واقعه ها در پيشست و دشمنان از پس، نبايد که بوقت حاجت فرو ...
  • ... لشکري خشم آمد و در چاهش کرد، درويش اندر آمد و سنگ بر سرش کوفت، ...
  • ... آزاد کن تا مرا در بلائي نيفکند. گناه از منست و قول حکما معتبر ...
  • ... و لعب مشغولند و در اداي خدمت متهاون. صاحبدلي بشنيد و گفت: علو ...
  • ... سياه بيچاره را در اين خطائي نيست که ساير بندگان و خدمتکاران ...
  • ... چه حالت بود که در اين قامتي آب از هلاک چيزي نمانده بود. ...
  • ... خانه دوستان بروب و در دشمنان مکوب. چون فروماني به سختي تن بعجز ...
  • ... بميري. نشنيد و قدم در بيابان نهاد و برفت. چون به نخله محمود ...
  • ... موعظه بليغ گفته و در سمع قبول من نيامده. امشبم طالع ميمون و بخت ...
  • ... گرفت. گفتم: اي شيخ در حيواني اثر کرد و ترا همچنان تفاوت نميکند ...
  • ... از متعبدان شام در بيشه زندگاني کردي و برگ درختان خوردي. پادشاهي ...
  • همچنين در قاع بسيط مسافري گم شده بود و قوت و قوتش به آخر آمده و ...
  • ... گرداند. شبي چند در صحبت او بود چندانکه بر درمهاش وقوف يافت ببرد ...
  • ... و غدر کاروانيان در راه، با پدر همي گفت. پدر گفت: اي پسر نگفتمت ...
  • ... رهبري که صاحب دولتي در تو رسيد و بر تو ببخشائيد و کسر حالت را ...
  • ... ، نگين گرانمايه در انگشتري داشت. باري بحکم تفرج با تني چند از ...
  • ... برخاست و ملک را در کنار گرفت و تلطف کرد و ثنا گفت. چون غايب شد ...
  • ... بر کودکان کردي در حق وي روا نداشتي و وقتي که به خلوتش دريافتي ...
  • ... روزگارم بدار، بارها در اين مصلحت که تو بيني انديشه کردم و صبر ...
  • ... شکسته. متوقع که در کنارش گيرم کناره گرفتم و گفتم ...
  • ... عاجز آيد، چنانکه در شب تاري صبح برآيد يا آب حيات از ظلمات ...
  • مقدمه نحوز مخشري در دست داشت و همي خواند: ضرب زيد عمرو اوکان ...
  • معلم کتابي را ديدم در ديار مغرب ترشروي تلخ گفتار، بدخوي مردم ...
  • ... ناي و نوش اين سخن در گوش نياورد و بر قول من اعتراض کرد و گفت: ...
  • ... پذيرد و دم گرم من در آهن سرد او اثر نمي کند، ترک مناصحت کردم و ...
  • ... نرسيد و پسران اديب در فضل و بلاغت منتهي شدند. ملک دانشمند را ...
  • ... را بعلت او سلسله در ناي است و بند گران بر پاي. گفتم: اين بلا را ...
  • ... برهنه اي پوشيدن يا در استخلاص گرفتاري کوشيدن و ابناي جنس ما را ...
  • ... بينند، و نه آن در سر دارند که سر به کسي بردارند. ...
  • ... پاي از خجالت او در گل ...
  • ... گرفتيم و سر بتدارک در قدم يکديگر نهاديم و بوسه بر سر و روي هم ...
  • حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • ... چهار سه نوع فرزند در زيراين گنبد خانه تربيت کرد، چون صد هزار ...
  • ... سالکان از نقش نفس در گذشتند ...
  • ... طريقت از کمال فتوت، در چهار بالش نبوت پشت واگذاشته بود ...
  • ... زمين و آسمان برفت در آن مجمع، و صد هزار هزار عرق نشوير بر ...
  • ... چه گوئي اين قصب در کدام ولايت بافته اند ...
  • ... کني، و آن خويش در باقي، غذائي که بعد از او اذي تولد کند، آن ...
  • ... لاينفع، و سرهنگ در او اين پرده برداشت، رب عالم قتله جهله و علمه ...
  • ... بزرگ که مي گويد در کلام که: علم حديث الميلاد ضعيف الاسناد بدعت ...
  • ... پس پيدا بود که در صحراي سينه مشتي ناگنج، گنج علم را چه گنج يود. ...
  • ... کرمنا بني آدم، در فناء فناشان بر حيوانات امير گردانيد، و نشانش ...
  • عاقلان در تقويت ايشان تيغ مي بردارند، پس آزادگاني که مادت از ...
  • ... آب سياه توشه اي در انبان نهد، اين چنين مشتي (سالوسي) ناکس دنس، ...
  • ... و تو عصاي کليمي در گوشه خانه نهاده، مهر بي مهري بر لب زده، و ...
  • ... سينه مبارک زد، در حال از بهر دفع بي انصافي زمستان را آفتابکده ...
  • ... الله موسي تکليما در مناجات خود گفت: الهي طفت البلاد و جربت ...
  • ... بايستند، آن را در يک شبستان فرستادم، و آن چالاکان که خدمت دل او ...
  • کشکول شيخ بهايي

  • ... که عبادت وي نيز در آن بين مقبول افتد. چرا که عموم آن عبادات بي ...
  • و در پي مرکب، پيري جاروئي بدست همي آيد که با آن خاکي را که بر ...
  • ... رفتم و بهلول را در آن جا ديدم. پرسيدمش اينجا چه ميکني؟ گفت: با ...
  • ... گاه که مي بينم شب در پيش است، به خود مي گويم با پروردگار تنها ...
  • ... سوم آن که خود را در معرض تهمت سخن چيني نهاده اي. ...
  • ... و شب که مي رسد، در لانه اش بيتوته مي کند و چيزي جز انس به من و ...
  • ... و گفت: ابونواس! در چنين حالي، هرگز کسي را سرزنش مکن. چرا که ...
  • در کتاب حياء الحيوان، بنقل از کامل التاريخ ابن اثير، پيرامن ...
  • و در اين صورت طبعا نمي تواند همه ي حمدها را باستغراق دربرگيرد. ...
  • ... است که - هر چند در مردان نيز مکر وجود دارد - مکرشان لطيف و چاره ...
  • ... خارج آن مي آمد. و در دو طرف خط وسط، خطوط کوچک ديگري کشيد و گفت: ...
  • ... کوچک ديگر عرضي که در اطراف اوست، پيش آمدهائي است که ويرا همي ...
  • ... کنم و با ايشان در کاري که خوشنودشان ميسازد اما خدا را ناخشنود ...
  • ... ترک نگفته ام و به در خانه ي غير او نرفته ام. بل عادتم اين بوده ...
  • ... طاقت نداشتي و از در خانه ي روزي رسان، بدرخانه ي اين غيرمسلمان ...
  • و نديمان در اين که با آن خستگي چه چيزي شکوه ي ايشان را مانع بود ...
  • ... مشهورترين تصنيفاتش در اين زمان انوار التنزيل - نامش عبدالله، ...