167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان باباطاهر

  • واي آن روجي که در قبرم نهند تنگ
    ببالينم نهند خشت و گل و سنگ
  • از آن ترسم من بر گشته دوران
    که عمرم در غريبي بر سر آيو
  • سرم بالين تنم بستر نداره
    دلم جز شوق ته در سر نداره
  • بصورت آفرينم اين گمان بي
    که پنهان در تماشاي ته باشد
  • مو آن محنت کش حسرت نصيبم
    که در هر ملک و هر شهري غريبم
  • ته که روز و شوان در ياد مويي
    هزارت عاشق با مو چه کارت
  • همه شو تا سحر اختر شمارم
    که ماه رويت آيو در کنارم
  • اگر چشمان نکردي ديده باني
    چه داند دل که خوبان در کجابي
  • ته کت مشکين دو گيسو در قفائي
    بمو واجي که سرگردان چرائي
  • خوش آن ساعت که يار از در آيو
    شو هجران و روز غم سر آيو
  • ببادش ميدهم نش ميبرد باد
    در آتش مي نهم دودش نمي بو
  • بهار آيو به صحرا و در و دشت
    جواني هم بهاري بود و بگذشت
  • همه گويند فلاني چند نالي
    تو آيي در خيالم چون ننالم
  • گلش در زير سنبل سايه پرور
    نهال قامتش نخلي است نوبر
  • سحر بلبل زند در گلشن آواز
    که گل بي عشق حق پژمرده اولي
  • هزاران لاله و گل در جهان بي
    همه زيبا به چشم ديگران بي
  • ته دوري از برم دل در برم نيست
    هواي ديگري اندر سرم نيست
  • قضا پيوسته در گوشم بواجه
    که اين درد دل تو بي علاجه
  • شوانم خواب در مرز گلان کرد
    گلم واچيد و خوابم را زيان کرد
  • طبيبم چون بوينه بر موي زار
    کره در مون دردم را بناچار
  • مو که سر در بيابانم شو و روز
    سرشک از ديده بارانم شو و روز
  • همه گر مو برونند واته آيم
    ته از در گر بروني برکياشم
  • مو آن سرگشته خارم در بيابون
    که هر بادي وزد پيشش دوانم
  • از آن دلخسته و سينه فگارم
    که گريان در ته سنگ مزارم
  • گلستان جاي تو اي نازنيننم
    مو در گلخن به خاکستر نشينم