167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان باباطاهر

  • ته که ناخوانده اي علم سماوات
    ته که نابرده اي ره در خرابات
  • بي ته در کنج تنهائي شب و روز
    نشينم تا که عمرم بر سر آيو
  • بيا يک شو منور کن اطاقم
    مهل در محنت و درد فراقم
  • سرشکم گر بود خونين عجب نيست
    مو آن نخلم که در خون ريشه ديرم
  • اگر دلبر بمو دلدار مي بو
    چرا در تن مرا نه دل نه جان بي
  • چرا دايم بخوابي اي دل اي دل
    ز غم در اضطرابي اي دل اي دل
  • شب تار و بيابان پرورک بي
    در اين ره روشنايي کمترک بي
  • چو شو گيرم خيالش را در آغوش
    سحر از بسترم بوي گل آيو
  • عاشق آن به که دايم در بلا بي
    ايوب آسا به کرمان مبتلا بي
  • مو آن بحرم که در ظرف آمدستم
    چو نقطه بر سر حرف آمدستم
  • بهر الفي الف قدي بر آيو
    الف قدم که در الف آمدستم
  • قدم دايم ز بار غصه خم بي
    چو مو محنت کشي در دهر کم بي
  • نه درويش بيکفن در خاک رفته
    نه دولتمند برده يک کفن بيش
  • مژه سازم بدور ديده پرچين
    که تا وينم خيالت در نشي يار
  • برو غافل مچر در کوهساران
    هران غافل چرد غافل خورد تير
  • سرم چون گوي در ميدان بگرده
    دلم از عهد و پيمان بر نگرده
  • از آن ترسم که در آغوشم آيي
    گدازد آتشت بر آب شکر
  • خوشا آنانکه سوداي ته ديرند
    که سر پيوسته در پاي ته ديرند
  • اگر شيري اگر ببري اگر کور
    سرانجامت بود جا در ته گور
  • تنت در خاک باشد سفره گستر
    بگردش موش و مار و عقرب و مور
  • عزيزا ما گرفتار دو درديم
    يکي عشق و دگر در دهر فرديم
  • حرامم بي اگر بي ته نشينم
    کشم در پاي گلبن ساغر مل
  • خدايا خسته و زارم ازين دل
    شو و روزان در آزارم ازين دل
  • خدا دونه که در دنياي فاني
    بغير عشق ته کاري ندارم
  • خدا دونه که در بازار عشقت
    بجز جان هيچ کالائي نديرم