167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • گر شعر در مراد مي بگشادي
    يا کار کسي به شعر نوري دادي
  • دي در چمن آن زمان که طوفي کردي
    با گل گفتم کز آن شرابي خوردي
  • گر هست بده ورنه در آن بند مباش
    انگار که از من اين سخن نشنودي
  • در کفر گريزم ار تو ايمان گردي
    با درد بسازم ار تو درمان گردي
  • اي دل بنشين به عافيت کو داري
    تا باز نيفکني مرا در کاري
  • ور با همه کس بهر خلافي که رود
    در کار شوي دراز کاري داري
  • در بنده به ديده دگر مي نگري
    با اين همه خوش دلم چو درمي نگري
  • هر روز سپس ترست کارم با تو
    در من نه به چشم پيشتر مي نگري
  • دل سير نگرددت ز بيدادگري
    چشم آب نگيردت چو در من نگري
  • چون چنگ خودم به عمري ار بنوازي
    هم در ساعت پرده خواري سازي
  • در عشق کسي بود بدين بد روزي
    واي من مستمند هجران روزي
  • دي درويشي به راز با همنفسي
    مي گفت کريم در جهان مانده کسي
  • دل ديده پرآب کرد و گفتا که خموش
    در خدمت خيل دختر جماشي
  • کو آنکه ز غم دست به جايي زدمي
    يا در طلب وصل تو رايي زدمي
  • در ملک چنين که وسعتش مي داني
    با شعر چنين که روز و شب مي خواني
  • اين کار نه بر اميد آن مي کردم
    باري تو که در ميان کاري داني
  • اي گل گهر ژاله چو در گوش کني
    وز سايه ابر ترک شب پوش کني
  • گر در همه عمر يک نکويي بکني
    صد گونه جفا و زشت خويي بکني
  • هر روز به نويي اي بت سلسله موي
    جاي دگري به دوستي در تک و پوي
  • ديوان باباطاهر

  • دلا در عشق تو صد دفترستم
    که صد دفتر ز کونين ازبرستم
  • درين آلاله در کويش چو گلخن
    بداغ دل چو سوزان اخگرستم
  • فراق لاله رويان سوته ديلم
    وز ايشان در رگ جان نشترستم
  • رخش تا کرده در دل جلوه از مهر
    بخوبي آفتاب خاورستم
  • بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
    نشان روي زيباي ته وينم
  • بسوجم تا بسوجانم دلت را
    در آذر چوب تر تنها نسوجه