نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان انوري
از باد همه نسيم زلفت بويم
در
آب همه خيال رويت بينم
صد جان بدهم
در
آرزوي دل خويش
وان دل که ترا خواست به صد جان ندهم
اي عشق
در
آفاق بسي تاختيم
تا از دل و دلدار برانداختيم
امروز چنان شد که به ناچار دو دست
در
گردن درد و رنج و هجران کرديم
سبحان الله غمي به پايان نبريم
الا که ازو
در
دگري مي نگريم
در
موج خطر مرفهي همچو کليم
وز آتش فتنه شاد چون ابراهيم
زلفت به رسنهاش برآورد کشان
هر جان و دلي که داشت
در
شهر نشان
زان پيش که دستار نگه نتوان داشت
ورز دو سه
در
زير کلاهش بنشان
ياران همه انگشت زنان گرد رزان
من
در
غم تو نشسته انگشت گزان
من کرده کنار پر ز خون ديده
از بهر تو و تو
در
کنار دگران
زين جور اگر گذر توان کرد بکن
در
حال من ار نظر توان کرد بکن
در
عشق گران رکاب صبري داري
زنهار نمد زين ستم خشک مکن
برخاستگان عشق تو بسيارند
در
عهد وفا نشسته اي هست چو من
بوطالب نعمت اي همه دولت و دين
در
خود نگر و جمله جهان نيک ببين
شاهان ممالک تو مودود و معين
دارند خزانها نهان
در
ثمين
گوهر که همين بر سر گنجست و همين
باهر که همان از
در
تيغست و همين
دستي نه که گستاخ بکوبد
در
تو
پايي نه که آزاد بپويد بر تو
گر هيچ سعادتم رساند بر تو
جان پيش کشم مباش گو
در
خور تو
جان درد تو يادگار دارد بي تو
اندوه تو
در
کنار دارد بي تو
دست تو که جود
در
سجود آيد ازو
سرمايه نزهت وجود آيد ازو
بر من
در
محنت و بلا باز مخواه
درد من دل داده جان باز مخواه
آيا که مرا تو دست گيري يا نه
فريادرسي
در
اين اسيري يا نه
زلفي که هزار جان ازو
در
خطرست
از چشم بدان بترس و برگوش منه
بس روز که برخاسته ام با تک و تاز
در
آرزوي چنان نشستي و شبي
دوش از سر درد نيستي
در
مستي
گفتم فلکا نيست شدم گر هستي
صفحه قبل
1
...
1660
1661
1662
1663
1664
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن