167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • ... عوض همه عاصيان در دوزخ کند و عذاب کند، روا دارم ». ...
  • ... او بشنيد و چشم در روي او نيارستي انداخت و بي امر او ننشستي. ...
  • ... ساخت بر صحت آنچه در نامه است ». ...
  • ... هفده هزار دينار در راه ما باخته است و هفده هزار ديگر وام کرده و ...
  • ... ابوتراب را ديدم در باديه. و من شانزده روز هيچ نخورده بودم. به ...
  • ... بود و اين چهل عذر در مقابله آن جرم، نيفتد، بنشين و با خود بگوي ...
  • ... دل بود (و آنچه در دل بود) از خير و شر، به آن توان ديد. و گفت: ...
  • و گفت: «هرکه در همه حال فضل خدا مي بيند بر خويشتن اميد دارم، که ...
  • ... متواضع شود، گو: در صحبت صالحان باش و خدمت ايشان را ملازمت کن ». ...
  • ... «يا اخي! لازم يک در باش، تا همه درها برتو گشايند و لازم يک سيد ...
  • ... سلمي اين بود که : «در حال وفات سر من بر پاي ابوحفض نهيد». ...
  • ... دارند و تو بدآن در غلط افتي ». ...
  • ... مجلس خرد. غلام در راه به مجلس منصور عمار بگذشت. گفت: «ساعتي ...
  • شبانه در خواب ديد که هاتفي آواز داد که: «آنچه به دست تو بود، ...
  • ... شنيدم. (بامداد به در آن خانه مي گذشتم) و خروشي و غلبه يي ديدم. ...
  • ... - بمرده است. که در کوي کسي آيتي بر خواند، نعره يي بزد و جان بداد ...
  • ... سه روز مهلت دهم در جواب آن ». گفت: «بگوي ». (گفت): «عالم ترين ...
  • ... دنيا، زود بود که در مصايب دين افتد». و گفت: «آرزوي دنيا را ترک ...
  • ... و چون صوابي روي در او نهد، شاد نگردد و از هيچ کس نترسد و به هيچ ...
  • ... که حق - تعالي - در دل بنده پديد آرد تا بد آن جمله انوار آخرت ...
  • ... «موافق اهل صلاحيم در اعمال جوارح و مخالف ايشانيم به همتها و گفت: ...
  • ... به مقصود رسيدم. در ساعت هاتفي آواز داد که: «يا جنيد! گاه آن آمد ...
  • ... گفت. خليفه را آتش در جان افتاد و پشيمان شد و گفت: «هر که با ...
  • ... باد دهي؟ من خود در ميانه کي ام؟ اما مکن تا نکنند». ...
  • ... گفت: «ده سال بر در دل نشستم و به پاسباني دل را نگه داشتم تا ده ...
  • ... سؤال کردند که: «در اين چه حکمت بود؟». ...
  • ... منصور -رحمة الله - در غلبه حالات از عمر وبن عثمان مکي تبرا کرد ...
  • ... جواني را ديدم (در باديه) زير درخت مغيلاني. گفتم: «چه نشانده است ...
  • ... «يا رسول الله! در حضور تو چگونه کسي جواب فتوي دهد؟». گفت: ...
  • ... گشاد، يک انجير در دهان نهاد، پس بينداخت و بگريست ومرا گفت: ...
  • ... نداري که کلام ما در حق خود صرف کني؟». ...
  • ... که گرم شده وخشم در وي پيدا، و يکي را مي رنجانيد. ...
  • ... جنيد گفت: «شبي در خواب ديدم که به حضرت خداي - عزوجل - ايستاده ...
  • و يکي در مجلس، جنيد را بسي مدح گفت. جنيد گفت: «اين که تو مي گويي ...
  • ... جواب ده، چه گويي در نفس، که هرگز درد او داروي او گردد؟». گفتم: ...
  • ... سر درويش نهاده، در وي انواع طعام. ...
  • ... مال داشت و همه در راه شيخ درباخته بود و او را هيچ نمانده بود. ...
  • ... است که جواني را در مجلس جنيد حالتي ظاهر شد. توبه کرد و هرچه ...
  • ... مي شد. ناگاه يکي در بزد، گفت: «کي است؟». گفت: «نامه يي آورده ام ...
  • ... نبشته بود که: «چرا در حضرت عزت به ادب نباشي؟ که سه شبانروز است ...
  • ... روز جنيد با اصحاب در بازار مي گذشتند. ...
  • ... دريده بود. آفتاب در او مي تافت تا بسوخت و خون از وي روان شد. ...
  • ... کردندي. ايشان را در خاطر آمد که به جهاد مي بايد رفت. ...
  • ... « جان او را نيز در آن هودج نهادند و ناپديد شدند». ...
  • ... «خنک کسي که او را در همه عمر يک ساعت حضور بوده است ». و گفت: ...
  • و گفت: «در جمله دليل بذل مهجود است ونبود کسي که خداي - تعالي - ...
  • ... همتها از اعمال غيري در پيش شود». ...
  • ... «معرفت وجود جهل است در وقت حصول علم تو». گفتند: «زيادت کن ». گفت ...
  • ... «محبت درست نشود مگر در ميان دو تن که يکي ديگري را گويد که: اي من ...
  • ... است که راست گويي در مهم ترين کاري که از او نجات نيابي مگر به ...
  • ... گرفتن علمي بود در دل که به هيچ حال نگردد و از دل خالي نبود». ...
  • ... است که به عملي که در گردن تو کرده اند مشغول شوي، که به يقين او ...
  • ... گويد: چرا از فکرت در وعده هيبت زايد؟ گوييم: از اعتماد بر کرم ...
  • ... پيوسته بود صدق او در افعال و اقوال و احوال ». ...
  • ... جاي آوردند. پس در سجود افتاد و مي گريست. گفتند: «اي سيد طريقت؟ ...
  • ... جان بداد. غسال در وقت غسل کردن خواست تا آبي به چشم او رساند. ...
  • ... گفتند: من ربک؟ من در ايشان نگرستم و بخنديدم. و گفتم: «آن روز که ...
  • ... گفتند: او هنوز در سکر محبت است ». ...
  • ... سه رکعت نماز که در نيم شبان مي کردم ». ...
  • ... «آن وقت که جان در قالب آدم -عليه السلام - آمد، جمله فريشتگان را ...
  • ... به چيزي بود که در آن وقت اوليتر بود». و گفت: «صبر بر ايستادن ...
  • پس در قرب به غايتي رسد که هيچ کس نتواند که پيش او گويد: «الله ». ...
  • ... از نوي ترسد که در دل باشد». ...
  • ... سببي ». پس قوتي در من بازديد آمد و دوازده منزل ديگر برفتم بي ...
  • ... گفت: «عجبا! آن که در همه عالم خداي - عزوجل - را محسن نداند، ...
  • ... بود از انوار، و در عين لذت بود از ذکر». ...
  • ... تحکم نتواند کرد در آنچه ميان خود و خداست، به تقوي و مراقبت به ...
  • و من در خود آن نمي ديدم. گفتم:«قول انبيا و اوليا حق بود. مگر من ...
  • ... آن نگشتمي و چنگ در چيزي ديگر زدمي. ...
  • ... خلوت يا با خلق) در ساختن، خلاف آن کردمي تا آن را همه بيرون ...
  • ... يي پرسيد از فقه. در حال جواب داد. قاضي خجل شد. ...
  • ... مريدي را ديد که در نماز با محاسن خود بازي مي کرد. گفت: «دست از ...
  • ... گوييد. که آنها که در وجد باشند، محفوظ باشند. پس خداي - تعالي - ...
  • ... آمد و چهار ماه در خانه بنشست و بيرون نيامد. خلق جمع شدند و او ...
  • ... خداوندا! جامه بازده، در حال آن مرد جامه باز آورد و عذر خواست ». ...
  • ... هنجار مردي است ». در حال زني (بيامد) و مرا بگرفت که: «رزمه جامه ...
  • ... ؟». گفت: «آن که در بلا آمدن هم چنان بود که از بلا بيرون آمدن ». ...
  • ... مي گويد: قرب قرب در آنچه ما درآنيم، بعد بعد بود». ...
  • ... آنجا مي روم ». و در آن وفات کرد. ...
  • ... ترک. و دواتي زرين در دست داشت و دستاري قصب بر سر و خزي پوشيده. ...
  • ... بار داد و مدتي در صحبت او بماند و فوايد بسيار گرفت، تا شاه عزم ...
  • ... پرسيد که: «چه گويي در حق کسي که اگر جمعي براي او برخيزند، خوش ...
  • ... و رياضات کشيد و در اين مدت مي گفت که : «سري از اسرار با من بگوي ...
  • ... شرم ندارد از خداي در آنچه گويد، او مستدرج بود». ...
  • ... محبت کردند که هرچه در دل بود جز محبوب، محو گرداند». ...
  • ... ترسد، پيش از آن که در افتد کار بسازد». ...
  • ... تقصير کرده اند در عباد؛ که فرموده است: کتب ربکم علي نفسه الرحمه ...
  • ... ذليلي قلوب است در خليلي علام الغيوب ». ...
  • ... گفت: «کمترين چيزي در اين راه بذل روح است. اگر اين نخواهي کرد به ...
  • ... «چه بود؟». گفت: «در کودکي کبوتري از آن کسي بگرفتم. يادم آمد. ...
  • ... گفت: « پيش از اين در شبانروزي دو ختم کردمي. اکنون چهارده سال ...
  • ... همه صاحب جمال و در سفري مي رفتند با پدر. ناگه دزدان بديشان ...
  • پس درست شد که: در مذهب شما عيبي ظاهر گشت که پوشيده مي کرديد سخن ...
  • ... «نفسهاي خود را در هواء نفس خود صرف مکن، بعد از آن از براي هر که ...
  • ... دور ماند، هيچ چيز در او بنماند». ...
  • ... و زبانه زدن آتش در وي ». ...
  • گفتند: ما بر کسي که در تو عاصي شود نگرييم! حق - تعالي - فرمود که ...
  • ... او را بخواند و در سخن با او جفا کرد و ابن عطا با او سخن درشت ...
  • ... داشتم. شرمم آمد که در فقر سخن گويم، تا آن را صدقه کردم ». ...
  • ... با وي صحبت نکند در درويشي، حرام محض خورد». و گفت: «صوفي فقيري ...