167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • در حجر گک نصير خباز
    بوديم چه خاصه و چه عامه
  • بر دست چپم يگانه اي بود
    در کسوت جبه و عمامه
  • وز بهر شراب لعل در پيش
    سيب و به و نقل خسروانه
  • ساقي و شراب و شاهد خوب
    شمعي دو نهاده در ميانه
  • ز هر نوعي سخن گفتست پنهان
    غرض را درج کرده در ميانه
  • چو در سالي مرا ده روز افزون
    نباشد نوبت از گشت زمانه
  • دو روزک نيز در صحن چمن آي
    بگو تا مطرب آرند و چغانه
  • چون من بهر تو آيم خوب نبود
    من اندر باغ و تو در تاب خانه
  • اي جهان را دفين به دست تو در
    چون معادن هزار سرمايه
  • آز در آب و گل آدم نيامد تا نديد
    غايت سيري خوش اندر عطاي عام تو
  • مکث محسن در جهان بسيار باشد لاجرم
    بالغ او طفل تست و پخته او خام تو
  • سنگ زيرين او هميشه روان
    گو در او آب و باد هيچ مرو
  • ناو او از درون و او معکوس
    دلو او از برون و او در گو
  • بودند در قديم اميران و شاعران
    واکنون شدت مسلم بر شاعران شهي
  • آن جنت نعيم اگر در جهان بود
    ممکن ظهور جنت ماوي، فتلک هي
  • تا فلک در پي تحصيل کمال
    دايم از شوق بود ناپرواي
  • طبل بدخواه تو در زير گليم
    وز غم حادثه نالنده چو ناي
  • به کرم بر زمين من بخرام
    به قدم در نهاد من بفزاي
  • منزل ار در خور قدوم تو نيست
    چه شود ساعتي به فضل به پاي
  • سرخس از جور بي آبي و آبي
    دريغا روي دارد در خرابي
  • هرکه بر درگاه و اندر مجلس تست از خدم
    در صلاح کار تست الا صلاح صالحي
  • ز غم جاودان باد در خواب خصمت
    تو از بخت بيدار اندي که شادي
  • دو هفته است تا خدمتي در عيادت
    مزين به چندين هزار اوستادي
  • نشايد فراموش کردن کسي را
    که در هر دعا و ثنايش به يادي
  • چه گر در دعا قافيه دال گردد
    چو لفظ مبادي مثل يا منادي