167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • آنکه عدلش در انتظام امور
    شکل پروين دهد به هفتو رنگ
  • وانکه سهمش در انتقام حسود
    ناف آهو کند چو کام نهنگ
  • تا بود پشت و روي کار جهان
    گه شکر در مذاق و گاه شرنگ
  • به چنين جرم و تجني که مرا افکندند
    اي خداوند خدايت مفکن در اقوال
  • گويند که در طوس گه شدت گرما
    از خانه به بازار همي شد زنکي لال
  • هان بر طبق عرض نهم حاصل اين ذکر
    هين در ورق هجو کشم صورت اين حال
  • چون چنان شد که در سخن نشناخت
    حلقه زلف را ز نقطه خال
  • تا نشست خواجه در گلشن بود
    شايد ار ايمن نباشد از اجل
  • او جعل را ماند از صورت مدام
    وانگهي حال جعل بين در مثل
  • کز نسيم گل بميرد در زمان
    چون به گلبرگ اندرون افتد جعل
  • شاها بديده اي که دلم را خداي داد
    در ديده تو معني نيکو بديده ام
  • زندگاني مجلس سامي در اقبال تمام
    چون ابد بي منتها باد و چو دوران بر دوام
  • به نظم مرثيه اي در که چون ز موجب آن
    يتيم وار تفکر کنم برآشوبم
  • امير عادل در يک دو بيت نقدي کرد
    هنوزش از سر انصاف خاک مي روبم
  • بجز تو در دو گيتي کس نديدست
    کريم ابن الکريمي تا به آدم
  • به ديدار تو هستم آرزومند
    درآيم يا هم از در بازگردم
  • ز روزگار به يک نامه تو خرسندم
    که در دعا همه آن خواهم از خداوندم
  • نه پاي آنکه ز دست زمانه بگريزم
    نه دست آنکه در اين رنج پاي بفشارم
  • گهي چو باد به هر جايگاه پويانم
    گهي چو خاک به هر بارگاه در خوارم
  • گرچه دربستم در مدح و غزل يکبارگي
    ظن مبر کز نظم الفاظ و معاني قاصرم
  • نيستم بيگانه از اعمال و احکام نجوم
    در بيان او به غايت اوستاد و ماهرم
  • در چنين قحط مروت با چنين آزادگان
    واي من گر نان خورندي دختران خاطرم
  • عقل صد مسهل به طبعم بيش دارد
    تا چنين در نظم و نثرش کرد نرم
  • کافرم گر قطره اي زين پس ريم
    در دهانشان جز به آزرم و به شرم
  • کيسه اي داديم در اين شبها
    که همي وام صحبت اندوزم