167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • اي هنر از آتش تو بويا همچو عود
    وي فلک در خدمتت چون نيشکر بسته کمر
  • تا نکني اي پسر ناخلف
    ملک پدر در سر شيرين و شور
  • که مرا در همه جهان جانيست
    وان ز حرمان خدمتت رنجور
  • خواهش گري به نزد کمال الزمان شدند
    کو بود در زمانه درين علم بي نظير
  • اسراف از او طمع نتوان داشت شرط نيست
    لفظش درست و مرد حکيمست و در عزيز
  • اي خداوندي که کمتر بنده در فرمان تو
    آسمان ابلق است و روزگار آبنوس
  • کاشکي در ابتداي آفرينش کردگار
    بنده را فرموده بودي تا که بوسد خاک طوس
  • تو در قوادگي اي سرخ کافر
    تواني گر کني تصنيف و تدريس
  • بگرداني دل حوا ز آدم
    کني در ساعتش عاشق به ابليس
  • بودن اندر عذاب چون جرجيس
    يات شدن در جحيم چون ابليس
  • در کمال بوعلي نقصان فردوسي نگر
    هر کجا آمد شفا شهنامه گو هرگز مباش
  • گم کند راه مصلحت تقدير
    گرنه تدبير تو بود در پيش
  • جمع ضدين کرده در زنبور
    لطفت از نوش انتقام از نيش
  • در بزرگي ز روي نسبت و قدر
    ذاتت از کل آفرينش بيش
  • دوش در پيش خدمت تو که باد
    آسمانش به خدمت آمده پيش
  • مدتي شد که در مصالح من
    بوده اي هم تو خصم و هم تو شفيع
  • بدعتي تو منه در اين مدت
    که بود از خصايص تو بديع
  • پس از اين در تهي نيايد نيز
    از زر و جامه کيسه و صندوق
  • چون ز خدمت به کف نيايد اين
    . . . خر در . . . زن مخلوق
  • واينکه در خاک فتادست کنون هم زان نيست
    که گزافيست ز دوران و بدي از افلاک
  • قصد و ميل نيکخواه و بدسگالت همچنوست
    در ترقي زي درج و اندر تراجع زي درک
  • در تميز ميان جنت و تو
    راي رضوان دراوفتاده به شک
  • آن در ابداع و امتحان علوم
    راي عاليش کيميا و محک
  • وحش و طيرت به صورت و به صفت
    همه همواره در شتاب و درنگ
  • حاکي مطربان خمت به صدا
    هم در آن پرده هم بر آن آهنگ