167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • ورنه فراش سراي مکرمت را نصب کن
    تا دو دانگي در وجوه يک مني روغن کند
  • از نشاط اينکه اين تشريف خدمتگار اوست
    در زمان دراعه کحلي ز سر بيرون کند
  • گرنه اين بودي روا بودي که در تشريف تو
    آنکه روز عالمي ذکري همي ميمون کند
  • پاي باست زين اگر بر خنگ ايام افکند
    فتنه نتواند که در ظلمش ستمکاري کند
  • موزه اي کز افسري بيش است در پايش کنم
    حاش لله بنده هرگز اين سبکساري کند
  • در احسان بگو که بگشايد
    بوالحسن را چو تخته بند کنند
  • ما در آنيم تا قضا و قدر
    زهر آن فتنه باز قند کنند
  • اي خداوندي که از روي تفاخر بنده وار
    نعل اسبت اختران در گوش نه گردون کنند
  • زر نابم ده ازپي کابينش
    زانچه از شيشه در پياله کنند
  • به نماز در تو بگرايند
    آن کسان کز نياز ناله کنند
  • در وثاق من آمدند امروز
    تا بلا را به من حواله کنند
  • دفع ايشان نمي توانم کرد
    جز به چيزي که در پياله کنند
  • از چپ و راست خلق مي رانند
    که کسي چند پاره در راهند
  • به خشک ريش گري در هري نديدستي
    ز هجو روي سياهي که نوبتي بيند
  • در آن دو لفظ سخن چاردست و پاي شتر
    چنان نشنيد کان شيوه عقل بگزيند
  • مکن به عذر و تلطف دل مرا درياب
    که چوب خيمه در آن نيز نيک بنشيند
  • داد بنده نمي دهد در تو
    حبذا گر دهد وگر ندهد
  • خاک در گاه تو نه آن سرمه است
    که به چشم هنر بصر ندهد
  • دست در دامن جاه تو زند هرکه ورا
    دامن دولتش از دست فلک چاک بود
  • چه خير باشد در خيل و لشکري که درو
    نجيب مشرف و عارض فريد لنگ بود
  • اي شاه ز نقدها که باشد
    در کيسه صبح و شام موجود
  • آنگه چه زند چو دست نبود
    در دامن جست و جوي معبود
  • تا که افلاک را در اين حرکت
    نيست کون و فساد کس مقصود
  • زلعل نگين تو درحکم مطلق
    همي لرزه در چرخ پيروزه آيد
  • اگر آز من نعمت تو بداند
    در ايام تو نوبت روزه آيد