167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

سفرنامه ناصر خسرو

  • ... مساحت كنم. مدت‌ها در آن مسجد مي‌گشتم و نظاره مي‌كردم، پس در ...
  • اخلاق الاشراف عبيد زاکاني

  • ... مروي است که مردم در ايام سابق سخاوت را پسنديده داشته اند و کسي ...
  • کليله و دمنه

  • ... گردانيد، نه بهر آنکه در سيرت انبيا جز نکوکاري صورت بندد، اما ...
  • و در قصص خوانده آمده است که يکي از منکران نبوت صاحب شريعت اين ...
  • و فايده در تخصيص عدل و سياست، و ترجيح آن بر ديگر اخلاق ملوک، ...
  • ... بنده پرور باد- در جهانداري بمکارم خاندان مبارک بوده ست، و معالي ...
  • ... و بنده زاده را در مدح مجلس اعلي قاهري ضاعف لله اشراقه قصيده ...
  • ... اوساط مردمان را در حفظ ملک از خواندن آن فايده حاصل تواند شد. ...
  • ... بمرحله ماسبذان در راه گرگان، و اميرالمومنين ابومحمد موسي بن ...
  • ... مثال داد تا آن را در نظم آرد، که ميل طبعها بسخن منظوم بيش باشد. ...
  • ... که اصل آنست، و در بستان علم و حکمت بر خوانندگان اين کتاب از ...
  • ... بداند ، و اجتهاد او در علم شايع باشد ، تا بدين مهم نامزد شود ...
  • ... اختيار روان شد ، و در صحبت او پنجاه صره که هر يک ده هزار دينار ...
  • ... سر را محقق گشت در اکرام او بيفزود و مبرتهاي فراوان واجب ديد ...
  • ... سومي رسيد بي شبهت در افواه افتد ، و بيش انکار آن صورت نبندد ...
  • ... اسرار است ، و من در اين کار محرم ديگر ندارم و اعتماد برکرم و ...
  • ... وقوف يابند ترا در خشم ملک افگنند ...
  • ... بمشاهدت اثر رنج که در بشره برزويه بود رقتي هرچه تمامتر آورد و ...
  • ... مردمان واجب است که در کسب علم کوشند و فهم را دران معتبر دارند ، ...
  • ... را از امثال خود در مال و جاه بر خويشتن سابق ديدم نفس بدان مايل ...
  • ... چگونه آرزوي چيزي در دل جاي دهد که رنج و تبعت آن بسيار باشد و ...
  • ... سوخته نم داشت آتش در من افتاد و قفاي آن بخوردم ...
  • ... دور انداختم ، و در معني بعث و قيامت و ثواب و عقاب بر سبيل افترا ...
  • ... مال و عمر خويش در مرادهاي اين جهاني نفقه کند همچنان باشد که : ...
  • و اگر حسکي در راه افتد يا بالائي تند پيش آيد بدانها تمسک توان ...
  • ... هر گاه که متقي در کارهاي اين جهان فاني و نعيم گذرنده تاملي کند ...
  • ... چشم دارد تا پاي در سنگ نيايد ، ...
  • ... مزور که حکم او در يک حادثه بر مراد هر دو خصم نفاذ مي يابد ...
  • ... آفت مبتلا گردد: در حال گرسنگي و تشنگي طعام و شراب نتواند خواست ...
  • ... بپرداختند و بيچاره حرطص در دهان اژدها افتاد ...
  • ... حوادث روزگار آن را در معرض تلف و تفرقه آرد ، ...
  • ... حوضي که پيوسته در وي آب مي آيد و آن را بر اندازه مدخل مخرجي ...
  • ... گفت :چه مي بيني در کار ملک که بر جاي قرار کرده ست و حرکت و نشاط ...
  • و هرکه در کسب بزرگي مرد بلند همت را موافقت ننمايد معذور است که ...
  • ... مي داني که شير در مقام حيرتست ؟ گفت :بخرد و فراست خويش آثار و ...
  • ... موذيات که بررفتن در وي دشوار است و مقام کردن ميان آن طايفه مخوف ...
  • آورده اند که روباهي در بيشه اي رفت آنجا طبلي ديد پهلوي درختي ...
  • ... زيردستان و اذناب در مذهب سيادت محظور شناسند و تا خصم بزرگوار ...
  • ... مايه ، دزدي آن در وي بديد دران طمع کرد و بوجه ارادت نزديک او ...
  • ... را عذري خواهم و در حال بازآيم ، موقع منت اندران هرچه مشکورتر ...
  • ... بست ، و او بيني در دست بخانه رفت ...
  • ... دست بدعا برداشت و در مناجات آمد و گفت: اي خداوند ، اگر مي داني ...
  • ... برخاست گفت: قاضي را در اين باب تامل واجب است ، که دزد جامه من ...
  • لکن چگونه در هلاک گاو سعي تواني پيوست و او را قوت از تو زيادت ...
  • ... عوضي بدست نيامد که در وقت پيري پاي مردي يا دست گيري تواند بود ...
  • ... رمقي حاصل مي بود و در ماهي نقصان بيشتر نمي افتاد؟ ...
  • ... سرخويش گرفت و پاي در راه نهاد تا بنزديک بقيت ماهيان آمد ، و ...
  • ... ياران را گفت :اگر در فرستادن من توقفي کنيد من شما را از جور اين ...
  • ... و بجايي برسد که در تدارک آن قدم نتوان گزارد و گفته اند که مردم ...
  • ... مقابله روا دارد ، که در باب وي تا اين غايت جز نيکويي و خوبي ...
  • ... زيردستان اوست که در رسانيدن نصيحت مبالغت واجب بيند و بمراقبت ...
  • ... مخالفت بپرهيزد و در همه معاني مواسا کند ، ...
  • ... جهان داري آنست که در تلافي خللها پيش از تمکن خصم و از تغلب دشمن ...
  • ... آن نمي شناسم که در رايها جاي جاي براي مصلحت او را خلافي کرده ام ...
  • ... او را طعمه و او در من طامع ...
  • ... و پرسيد :عزيمت در مقام و حرکت چيست ؟ جواب داد که:آنچه ملک ...
  • ... امان داده ست و در خدمت خويش آورده ...
  • ... بدان پيوندد همه در خصب و نعمت افتيم ...
  • ... گردانيم ، و گوييم ما در سايه دولت و سامه حشمت اين ملک روزگار ...
  • ... بشکند ديگران گفتند :در خوردن تو چه فايده از گوشت تو چه سيري ؟! ...
  • ... بديشان نمود ، و در آن آب که مايه حيات ايشان بود نقصان فاحش پيدا ...
  • ... ترا برداشتيم و در هوا رفت چندانکه مردمان را چشم بر ما افتد ...
  • ... نيايد و هيچ عاقل دل در دفع آن نبندد ان المنايا لاتطيش سهامها ...
  • ... او داشتند که اگر در اين انتقام جد ننمايد بيش شاه مرغان نتواند ...
  • و گويند که در قول بي عمل و منظر بي مخبر و مال بي خرد و دوستي بي ...
  • ... آب خوش صافي که در وي نهنگ بينند ، هيچ آشناور ، اگر چه تشنه و ...
  • ... گفت که رنج مبر در معالجت چيزي که علاج نپذيرد ، که گفته اند : ...
  • ... ؟ گفت :درخت که در زير آن مدفون بوده است گواهي دهد که اين خائن ...
  • ... مال و دوستي فرزند در کار آورد ، تا جانب دين و مروت مهمل گذاشت ، ...
  • ... عجب اگر باز کودکي در قياس ده من بربايد ؟ دمنه گفت:چگونه؟ ...
  • ... تنگ چرا مي کني ؟ در شهري که موش آن صد من آهن بتواند خورد آخر ...
  • ... را افگنده ديد و در خون غلتيده ، و فورت خشم تسکيني يافت ، تاملي ...
  • ... تاويل مهنانماند ، و در تواريخ و اخبار چنان خوانده ام که چون شير ...
  • ... آنچه از جهت او در حق گاو رفت باز مي راند ...
  • ... ومآثر مشکور که در خدمت من داشت ...
  • ... شود ، و هرگاه که در مصالح ملک تاملي کنم و از مخلص مشفق و ناصح ...
  • ... ريبت مشارکت است در زلت. و شايد بود که رساننده اين خبر خواستست ...
  • ... نمود و خويشتن را در فکرت مشغول کرد. ...
  • دمنه چون در بلا گشاده ديد و راه حذر بسته روي بيکي از نزديکان ...
  • ... ظاهر شد و دروغ که در حق قهرمان ناصح او گفتي پيدا آمد نشايد که ...
  • و در نصيحت پادشاه سلامت طلبيدن و صحبت اشرار را دست موزه سعادت ...
  • ... را جرمي شناسمي در تدارک غلو التماس ننمايمي. لکن واثقم بدين تفحص ...
  • ... جايز نباشد ، و در حيات و پس از وفات اميد من ازان منقطع نگردد ...
  • و گفته اند هرکه در کارها مسارعت نمايد و از فوايد تامل و منافع ...
  • ... بهر وقت بنده اي در معرض کفايت مهمانت نيفتد ، و مرشح اعتماد و ...
  • ... ورطه بيرون آرد. در کشتن او ملک را و لشکر را راحت عظيم است. ...
  • ... اجماع و اتفاق ايشان در اين واقعه براي نصيحت منست يا از جهت ...
  • ... بهم محبوس بود و در آن نزديکي خفته ، بسخن کليله و دمنه بيدار شد ...
  • ... نابکاري را زنده گزارد در فجور با او شريک گردد. ...
  • ... نگفت ؛ چه ايشان را در کار او يقين ظاهر نبود ، روا نداشتند که ...
  • ... علامات کژي سيرت در زشتي صورت او ديده مي شود. ...
  • ... ، و چون دفع آن در امکان نيايد نشايد که بعقوبت آن ماخوذ گردم ، ...
  • ... وجه و مداخلت نه در هنگام گرفتي ...
  • ... ملک باشد و ازانچه در باب وي رود تنسمي مي کند و او را مي آگاهاند ...
  • ... مضمون آن واقف گشت در اضطراب آمد و گفت: اگر سخن درشت رانم موافق ...
  • ... خوردن فارغ شدند در مجلس شراب نشستند. ...
  • ... مستوجب کشتن باشم در يک لحظه دل فارغ گردد. ...
  • ... ملک را، اهتمام من در اين کار بيش ازين فايده نداشت که آن ملعون ...
  • ... مطوقه گفتندي ، و در طاعت و مطاوعت او روزگار گذاشتندي ...
  • ... خايب بازگردد ، که در اين نزديکي موشي است از دوستان من ، او را ...