167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • ... وي تردد نيست و در وي جز نيکويي نمي بينم و باطن او را به جز ...
  • ... آدينه سخن مي گفت در مجلس، چيزي بدو درآمد از کرسي در افتاد و جان ...
  • در حقايق و معارف هيچ کس قدم از پش او ننهاد و در توحيد وتجريد و ...
  • ... بيرون کردند که در هر شهري که آمدي زودش به در کردندي. چون به ...
  • ... هم او مي گويد: «در باغي حاضر آمديم به مهمي ديني، مرغکي بر سر من ...
  • ... و حال و اين خلق در درياي کينونيت غرق شده اند و اسباب دستگير ...
  • ... بود؛ و اين سخن در عين نيست در صفت است. صفت بگردد اما عين نگردد. ...
  • و گفت: «در همه آسمانها زبان تهليل و تسبيح هست وليکن دل ببايد. دل ...
  • ... اجزاء تو بايد که در حق جزوي ديگر محو باشد که دويي در راه دين ...
  • ... که گفت او برسد در او، و او را سخن نماند و از آن سخن گفتن خود ...
  • ... بيرون مي دهد تا او در غرور خود بود و خلق در غرور وي. ...
  • ... با فصاحت بيني، در دست زبانيه دوزخ بيني. يک دل خداشناس با نور، ...
  • ... بداني نداني، که در درياي هند و روم مجاهده است، در درياي اسلام ...
  • ... جل جلاله - تو را در مذلت افلاس و درماندگي و شکستگي بيند بهتر از ...
  • ... گويان راست گفتند در حقايق و اسرار، عارفان دروغ گفتند در حقيقت ...
  • ... او گذشته است ونه در آن وقت چنان بوده است که بايد، يا بعد از اين ...
  • ... «هر که جهد نکند در معرفت خويش قبول نکنند خدمت او». و گفت: «روح ...
  • ... وسواس مبتلا بودم در طهارت روزي به دريا يازده بار فرو شدم و تا ...
  • ... آن بود که حق را در چشم تو عظيم گرداند ومادون حق را خرد گرداند و ...
  • ... گفتند: «چه گويي در کسي که از سماع ملاهي چيزي بشنود، گويد: مرا ...
  • ... که او را فرمود در آن مخالف شد. چون اول خم دردي بود آخرش چگونه ...
  • و در ورع کمالي داشت و در طريقت دوربين و تيزفراست بود، و از ...
  • ... اي و با اين همه در نفس خود مي سوزم و مردمان را روشنائي مي دهم و ...
  • ... که تقصيري رود و در قيامت به عتاب و حساب آن درمانم! خواستم که ...
  • ... منبر وعظ مي گفت. در ميانه سخن فرمود که: «هر که زيارت ابراهيم ...
  • ... با آن کس است که در خلا و ملا از ذکر وي غافل نشود. چون فرمان وي ...
  • ... گفت: «خداوندا اگر در قيامت با من نيکويي خواهي کرد مرا بر بالايي ...
  • ... «من همچون غرقه ام در دريا که گاه گاه اميد خلاص مي دارم و گاه از ...
  • ... «پيري گفته است: در اخلاص يک ساعت رستگاري جاويد است وليکن عزيز ...
  • ... تعالي - را شراب است در غيب که در سحر اوليا را بدهد و چون از آن ...
  • ... نبرند و نام وي در ميان اهل دوزخ ثبت کنند و هر که به کار دنيا ...
  • ... از وفات شيخ را در خواب ديدند. گفتند: «حق - تعالي - با تو چه کرد ...
  • ... يي. غايبش گرداند در هر حال از هر مکروهي که هست؛ و چون نظر به ...
  • ... شنيده ايم ». پس همه در انديشه بودند که چون شيخ از خانه بيرون ...
  • چنان که هيچ چيز در کون از آسمان و زمين و ملکوت بر او پوشيده ...
  • ... گندم بفروخت، که در اين يک نان از آن هزار دانه بيش است ». شيخ ...
  • ... دوستي از دوستان که در عجم او را خدمت کرده بود به بالين شيخ آمد ...
  • ... است که گفت: «وقتي در خلوت بودم، به سرم ندا کردند که: تو را اين ...
  • و گفت:«هر که در عطا راغب بود او را هيچ مقداري نبود، آن که در ...
  • ... معتبر اصحاب بود و در تمکين قدمي راسخ داشت و در ورع و معرفت شأني ...
  • ... رفت که عالم همه در آرزو آيند که حق يک ساعت ايشان را بود و من در ...
  • ... راه آورد و عصا در دست مي آمد تا به خانقاه شيخ ابوالعباس قصاب ...
  • ... نبود که او را. در انواع علوم به کمال بود و چنين گويند که: در ...
  • طاقي در صومعه او بود نيک بلند، پدرم را گفت: ابوسعيد را بر کتف ...
  • ... نگونسار کرده بودم و در چاهي ذکر مي گفتم و از چشم من خون مي ...
  • ... مهنه آمدم و سي سال در کنجي بنشستم، پنبه بر گوش نهادم و مي گفتم: ...
  • نقل است که در اين مدت يکي پيراهن داشت. هر وقت که بدريدي پاره يي ...
  • تا روزي در مسجد نشسته بودم زنان بر بام آمدند و خاکستر بر سر من ...
  • ... و سوز اين حديث در سينه وي نهادي و گفتي: تا اين مرغ عالم از اين ...
  • ... بنده يي و چنين در عز و ناز و من بنده يي و چنين مضطر و بيچاره و ...
  • ... مويزي بدو نداد و او در اين سه روز هيچ نخورده بود و روزه نگشاده ...
  • ... صوفيان بودم - پس در آخر مجلس از جهت درويشي جامه يي خواست و مرا ...
  • از در مسجد درآمد، خلق متعجب بماندند. استاد نگاه مي کرد، آن سلطنت ...
  • ... شيخ ببريد». او را در محفه پيش شيخ بردند. نعره مي زد و در دست و ...
  • ... چنان اعزاز کرد که در وصف نيايد و در آن وقت علويي بود، عظيم منکر ...
  • ... مي خوانم راحتي در حال مرگ بي برگ، و عيشي در حال حساب بي عقاب، ...
  • ... حسين و قبيله او را در کربلا گم کرده ام. کم از آن که در فراق ...
  • نوروزنامه خيام

  • ... ماه، اين ماه را در ارديبهشت نام کردند يعني اين ماه آن ماهست که ...
  • ... و ميوها پخته که در وي بکمال رسد، و نيز هوا در وي مانند غبار خاک ...
  • سفرنامه ناصر خسرو

  • و بر اين در مسجد كه اين ممر ساخته‌اند دري به د و مصراع بر آنجا ...
  • اخلاق الاشراف عبيد زاکاني

  • حکايت. در تواريخ مغول وارد است که هولاکوخان را چون بغداد مسخر شد ...
  • ... روايت کنند که چون در خانه او نان پزند يک يک نان به دست نامبارک ...
  • ... رساند. لاجرم تا در اين دنيا باشد عزيز الوجود و محتاج اليه زيد و ...
  • کليله و دمنه

  • ... امتناع نمايند و در آنچه گويد خردمندان را جواب نبود. و من در ...
  • سفرنامه ناصر خسرو

  • ... دي ماه هواي آنجا در آن وقت چنان بود كه هواي خراسان در نوروز از ...
  • در آن شهر مردي بود كه وي را ابوالعلاء معري مي‌گفتند، نابينا بود، ...
  • چون از اين در در روند بر دست راست دو رواق است بزرگ، هر يك بيست و ...
  • اخلاق الاشراف عبيد زاکاني

  • اکنون در اين روزگار که زبده دهور و خلاصه قرون است چون مزاج اکابر ...
  • ... عدل اختيار کرد، در اندک زماني کنگره هاي ايوانش بيفتاد، و آتشکده ...
  • سفرنامه ناصر خسرو

  • ... و ليمو و خرما و در آن وقت شيره نيشكر مي‌گرفتند شهر طرابلس را ...
  • در بصره به نام اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه السلام سيزده ...
  • ... ر سي گز ارتفاع در بيست گز عرض، اندام داده، برآورده‌اند، و دو ...
  • و در سه فرسنگي شهر آبگيري ديدم عظيم كه آب‌ها كه از كوه فرود آيد ...
  • اخلاق الاشراف عبيد زاکاني

  • حکايت. در زمان مبارک حضرت رسول کفار را مي گفتند که درويشان را ...
  • سفرنامه ناصر خسرو

  • و بر ديوار شرقي در ميآنجا ي مسجد درگاهي عظيم است به تكلف ساخته ...
  • کليله و دمنه

  • ... خلق وقف کرده و از در کابل تا کناره آب قنوج و حدود کالنجر و ...
  • ... شعاع سپهر اسلام در سايه چتر آل ناصرالدين بر آن نواخي گشترده شد، ...
  • ... زاغ ملاطفت باخه در باب موش بشنود تازه ايستاد ، و او را گفت: شاد ...
  • ... او امان نيست و در خدمت و جوار او ايمن نتوانم زيست، چه روزگار ...
  • ... دوم آنکه بي موجبي در خشم شود. سوم آنکه بعمر دراز مغرور باشد و ...
  • ... تر گردد ، چه اگر در ضمير مخدوم بسبب تقصيري و اهمالي که از جهت ...
  • ... آن اشتر بختي که در شبي اقليمي ببرد، جمله را بشمشير بگذارند و ...
  • ... بود ، که گذشته را در نتوان يافت و رفته را باز نتوان آورد ؛ و غم ...
  • گفت: مخدوم در چشم سه طايفه سبک نمايد: بنده فراخ سخن که ادب ...
  • ... عاقبت را بتألف نه در محل بر خويشتن مستولي گرداند و در اسرار ...
  • تذکرة الاوليا عطار

  • ... پنجاه سال است که در خانه توام. اگر بود و اگر نبود، صبر کردم در ...
  • ... : «شرم هيبت بود در دل، با وحشت آنچه بر تو رفته است از ناکردني ها ...
  • ... چون از تو ذره يي در وجود آيد به سبب ايثار، به گوشه اي چشم بدآن ...
  • گفتند: «در خلق چه گويي؟». گفت: «جمله خلق در وحشت اند و ذکر حق ...
  • ... اسلم رسيد از اسب در افتاد و بوسه بر پاي او داد و هم سر بر خاک ...
  • ... شد. جهود گفت: «در ديني که بدست عزيزي چوب زر شد، اين دين باطل ...
  • ... هاي آتشين بزنند و در آن سراپرده تختي آتشي بنهند تا چون ما در ...
  • ... که به صدق بود (در آنچه) ميان او و ميان خداي - تعالي - به حقيقت ...
  • ... خفته بود و لحاف در سر کشيده، پس ستاره آسمان مي بيند که در آسمان ...
  • ... از اجله ابرار و در کلام حظي تمام داشت و در علم تفسير و روايات و ...
  • جوان را در آن ضعف و گرسنگي بزدند و بيرون کردند و در خانقاه بستند ...
  • نوروزنامه خيام

  • ... بملک دادي، و خويد در دست ديگر نهادي. و دينار و درم در پيش تخت ...
  • سفرنامه ناصر خسرو

  • ... مانعي از دخول در باغات نبود و قزوين را شهري نيكو ديدم، بارويي ...
  • و در شهر طبريه حصير سازند كه مصلي نمازي از آن است همآنجا به پنج ...
  • ... هزارمن روغن زيتون در چاه‌ها و حوض‌ها پر كنند و از آنجا به ...