167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • ... ترک عزلت گيرد و در سخن آيد و شرح دهد فتوحي که او را در اين راه ...
  • و گفت: «هر که در طريقت افتاد، او را با اهل معصيت هيچ انکار نماند ...
  • ... نامتناهي است چنان که در شرح القلب ياد کرده ايم - و گفت: «اسم ...
  • نقل است که عمري در آرزوي خضر بود وهر روز به گورستان رفتي وباز ...
  • ... کودک بيمار شد و هم در آن وفات کرد. پدرش خاک بر سر کرد و مي ...
  • ... «هر که قدر خويش در چشم خلق بزرگ داند، بر او واجب (است که): چنان ...
  • ... بشريت بود؛و هر که در بدايت ارادت درست نکرده باشد، در نهايت ...
  • ... مي کنند و ذاکران در رحمت خداي و عارفان در قرب خداي ». و گفت: ...
  • ... بسيار مشايخ بود در بغداد و پير وقت خويش؛ و در وعظ و معاملت ...
  • ... عالي همت بود و در فراست همتا نداشت و در توکل و تجريد به نهايت ...
  • ... يک بار به توکل در باديه نذر کرد که: از هيچ کس هيچ نخواهد و ...
  • ... گرفته است دل او در موافقت خداوند خويش، تعالي ». و گفت: «هر که ...
  • ... و فايده گرفته و در علوم ظاهر و باطن به کمال (بود) و در مجاهده و ...
  • مسروق گفت: «مرا در خاطر آمد که او جهود است، و اين خاطر از من نمي ...
  • ساعتي سر در پيش انداخت. پس گفت: «راست گفتي وشهادت آورد. آن گه ...
  • پس گفت: «در آفرينش، پادشاه او خواهد بود. اگر سگ دارد واگر ندارد، ...
  • ... است؟». گفت: «کسبي در آموزم تا بعد از وفات من به سبب آن که: پسر ...
  • ... موافقت کردن سنت در افعال بر او دشوار نبود و محب اهل صلاح بود و ...
  • نقل است که روزي در نماز طراري بيامد و ردا از کتف شيخ برگرفت و به ...
  • ... کجا باشي؟ گفت. در دل اندوهگنان. پس نگه کردم، زني سياه را ديدم ...
  • و گفت: «در شبي پنجاه و يک بار پيغمبر را - عليه الصلوة و السلام - ...
  • ... پس به بازار شدم. در مي يافتم در راه که بر آن نوشته بود که، خداي ...
  • ... است که محمد ذکيري در پيراهن سپيد به جاي مي آرد وداشتن آن او را ...
  • و گفت: «در ابتدا خواستم که به حج روم، چون به بغداد رسيدم، چندان ...
  • ... . دو دو و سه سه در عقد مي آورد. و يکي چهل سال در عقد او بود، و ...
  • ... بخواندي و ساعتي در من نگريستي و زماني در آن طعام نگه کردي. ...
  • ... اعتراف پيش نيامد و در فرمان ما نگريست، نه به کار که توان کرد يا ...
  • ... حديث نفس دارد و (در) حکم شهوات اسير گردد و باز داشته آيد در ...
  • ... عبدالله، و دو سال در خدمت او بود. پس عزم بغداد کرد و اول سفر او ...
  • ... عمرو عثمان مکي در باب او نامه ها نوشت به خوزستان و احوال او در ...
  • نقل است که يک بار در باديه چهار هزار آدمي با او بودند، برفت تا ...
  • ... (گفت ، گفت و گوي در علل بسته است و افعال در شر و حق خالي است از ...
  • ... بيامدند و او را در زندان نديدند و جمله زندان بگشتند و کس را ...
  • ... است ». و ميزري در ميان داشت و طيلساني بر دوش. دست بر آورد و روي ...
  • ... گفتند: «چه گويي در ما که مريديم و آنها که منکران اند و تو را ...
  • ... از ترس است. خون در روي ماليدم تا در چشم شما سرخ روي باشم که ...
  • ... و پاي من بريدند در راه تو و اگر سر از تن باز کنند، در مشاهده ...
  • ... آن خواهد بود که در حال حيات ». پس او را بسوختند. از خاکستر او ...
  • گفت: «در باديه يک روز به درختي رسيدم که آن جا آب بودي. شيري ديدم ...
  • ... که وقتي با مريدي در بيابان مي رفت. آواز غريدن شير بخاست. مريد ...
  • ... السلام - که مرا در پيش بيگانه خجل نگرداني و از غيب چيزي پديد ...
  • و گفت: «وقتي در باديه راه گم کردم. شخصي ديدم. فراز آمد و سلام ...
  • اکنون در اين جا نشسته ام و سگ باني مي کنم و شر از خلق باز مي ...
  • ... : «علم به جملگي در دو کلمه مجتمع است: يکي آنکه خداي - تعالي - ...
  • ... همه نوعي، به صفت در نيايد و آنچه او کشيد در عبارت نگنجد، از اول ...
  • ... تا سر سال را که در همه بغداد بگشت و کس او را چيزي نداد. باز آمد ...
  • ... خواهم. گويم: بگير. در آن ميان غيرت عزت در رسد که: يا ابابکر! ...
  • ... گويم و من مي شنوم. در هر دو جهان به جز از من کي است؟ بل که خود ...
  • جوان در خانه شد و زيارت کرد. ديگران درون مي رفتند و بيرون مي ...
  • ... يک روز با اصحاب در باديه همي رفت. کله سري ديد که بر او نبشته: ...
  • نقل است که گفت: «در بصره خرما خريدم. و گفتم: کي است که دانگي ...
  • ... گفت: «اي ابله! در دنيا کنيزکي به دو درم که مي فروشد؟». شبلي گفت ...
  • ... که خلاف کرده اند در حق کردند و سخن از او گفتند واين دو گروه روز ...
  • ... «چون بنده ظاهر شود در چشم بنده، آن عبوديت بود و چون صفات حق بر ...
  • ... زماني بياسود. باز در اضطراب آمد گفتند: «چه بود؟». گفت: «دو باد ...
  • ... بگذارند مغفور بود تا در طول هر جنازه يي که آرند نخست در پيش خاک ...
  • ... اند هزار پيغامبر در آن نهاده اند. اگر از آن جوهر ذره يي پديد ...
  • ... از آدم تا محمد در تحت وطاي من نيارد». اين آن معني است که شيخ ...
  • ... اما آن مي دانم که در ابتدا هر روز گوسفندي بکشتمي و تا شب بر سر ...
  • ... نماز شب کنم. تابي در پشتم افتاد و دردي سخت پديد آمد و تب در ...
  • ... طيبت مي گفت - و در مرقع خويش مي نگريست ». که: «بوالحسن به چند ...
  • ... فنا بود از خود در تمامي غيبت و از بهر اين است که احوال مشايخ در ...
  • ... «چون مريد مجرد بود در بدايت از همي، و در نهايت از همتي، او معطل ...
  • ... هرگز ساکن نشود نه در دنياو نه در آخرت ». ...
  • ... برد که مدتي شد در سفرم. پس چون وقت نماز ديگر درآمد ديگر باره ...
  • ... آمد تا همه تيغ در يکديگر نهادند و مي کشتند و متفرق مي شدند، تا ...
  • ... يک شب گفت: «امشب در فلان بيابان راه مي زنند و چندين کس را مجروح ...
  • ... شوم که ناپديد شوم در هر دو جهان و يا برآيم که همه من باشم. ...
  • ... «بدآن کسي که من (در) «شبانروزي بيست و چهار ساعت است در ساعتي ...
  • ... بگويم آتش بود که در پنبه افگني، دريغ مي دارم که با خويشتن باشم ...
  • و گفت: «در اين مقام که خدا مرا داده است خلق زمين و ملائکه آسمان ...
  • و گفت: «در رحم مادر بسوختم، چون به زمين آمدم بگداختم، چون به حد ...
  • ... چه او آفريده است در آن بديدم، در آن بماندم. ...
  • شغل شب وروز در من پوشيد آن فکرت بينايي گرديد، گستاخي و محبت ...
  • ... ابوالحسن دنيا را به تو در نصيب نيست از هر دو سراي تو را منم ». ...
  • ... ». و گفت: «بهشت در فنا برم تا بهشتيان را کجا بري؟ و دوزخ در فنا ...
  • ... «وقت به همه چيزي در رسد و هيچ چيز به وقت در نرسد. خلق اسير وقت ...
  • ... گفت: «به هستي او در نگرستم. نيستي من به من نمود، چون نيستي خود ...
  • ... را زهره نبودي که در آن محلت که من بودمي درآيد». و گفت: «عالم ...
  • ... تعالي - ندا آيد که: در دار دنيا آن کردي که ما گفتيم، ما نيز آن ...
  • ... الهي خوشي به تو در بود، اشارت به بهشت کردي؟». و گفت: «خداي - ...
  • ... مرا چيزي گفتي که در اين جهان نيايد و من تو را جوابي دادم که در ...
  • ... گفت: «الهي مرا در مقامي مدار که گويم: خلق وحق، يا گويم: من و تو ...
  • ... به تو پيدا گردم در همه آفريده، يا فرو شوم که ناپديد گردم. صدق ...
  • ... چيزي که از من است در کار تو کردم و هرچه از آن تو است در کار تو ...
  • و گفت: «هر که در دار دنيا دست به نيک مردي به در کند بايد تا از ...
  • ... موج برآيد و تن در آتش بسوزد، درخت وفا از ميان آن سوخته برآيد، ...
  • ... بنده يي است که در دل او نوري گشاده است از يگانگي خويش، که اگر ...
  • ... را ياد کنند ماهي در دريا از رفتن باز ايستد، زمين در جنبيدن آيد، ...
  • ... با خداي به خلوت در شود و سر به سجده نهد و به درياي لطف گذر کند ...
  • ... نيست. همه آفريده در بوالحسن جاي گيرد و بوالحسن را در خويشتن يک ...
  • ... برنايي را با زني در خانه کني سلامت يابد و اگر با قرائي در مسجد ...
  • ... ابليس ايمن نباشي که در هفتصد درجه در معرفت سخن گويد». و گفت: ...
  • ... شود، چهار تکبير در کار او کن و او را از دست بگذار». و گفت: ...
  • ... نبيني: اول بايد که در محبت او آب از چشم خويش بيني، ديگر از هيبت ...
  • ... اگر تن خدمت را در دهي و زبان ذکر را، راه رفته نشود تا دل با او ...
  • ... آيي و پشته گناه در گرده، و گاهي مي آيي پشته طاعت در گرده، تا کي ...
  • ... همچنين روز تا شب در طاعتش مي داشتم و در اين مدت که نشستمي به دو ...
  • ... براي مهمان و ما در آن طعام طفيل بوديم. چنين باشد که اگر جمله ...
  • ... «چون به هستي او در نگرستمي، نيستي من از هستي خود سر برآورد. چون ...