نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان وحشي بافقي
به خون غلتيدم از عشق تو، سد چون من نگرداند
به يک پيمانه آن ساقي کش اين مي
در
سبو باشد
گر چه مي دانم که مي رنجي و مشکل مي شود
گر نکوبي حلقه سد جا بر
در
دل مي شود
سهل است کار پاي من گو
در
طلب فرسوده شو
اين سر که من مي بينمش ليکن به سامان کي رسد
گو جان ستان از من که من تن
در
بلاي او دهم
پيکر به خون اندر کشم جان خونبهاي او دهم
گهي از بزم بر مي خيز و طرف بام جا مي کن
زکات بزم عشرت عشوه اي
در
کار ما مي کن
اي شحنه بي جرم کش اين سر که
در
خون مي کشي
گفتي که مي آويزمش از پيش طاق کيست اين
در
اين فکرم که خواهي ماند با من مهربان يا نه
به من کم مي کني لطفي که داري اين زمان يا نه
به ميدان تاز و سر
در
آتشم ده باد جولان را
پر از دود سپند جان من کن دور ميدان را
ز صلب بحر اين
در
کوچو زد يک جنبش موجه
توان دادن به هر يک قطره اش سد غوطه عمان را
ز آنچه از زخمه به تار آيد و از تار به گوش
وانچه از خم شده
در
شيشه و از شيشه به جام
ديوان هاتف اصفهاني
کنون
در
من اگر بيند به خواري و غضب بيند
کجا رفت آن به روي من به شوق از شرم ديدن ها
ز من او فارغ و من
در
خيالش تا سحر کايا
بود يارش که و کارش چه و جايش کجا امشب
به ره او چه غم آن را که ز جان مي گذرد
که ز جان
در
ره آن جان جهان مي گذرد
شب و روزي به پايان گر تو را
در
وصل يار آيد
غنيمت دان که بي ما و تو بس ليل و نهار آيد
تو اي سرو روان تا از کنارم بي سبب رفتي
شب و روز از دو چشمم اشک حسرت
در
کنار آيد
تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود
غم و اندوه توام
در
دل و جان خواهد بود
نه بال و پر زند هنگام جان دادن ز بيتابي
که مي رقصد ز شوق تير او
در
خاک و خون بسمل
رفتي و غم ها
در
دلم خوش آنکه باز آيي و من
گويم غم دل يک به يک با غمگساري همچو تو
تو کمان کشيده و
در
کمين، که زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين، که خدا نکرده خطا کني
به رمح و گرز و تير و تيغ
در
دشت نبرد آيد
پلنگ آويز و اژدربند و پيل انداز و شيراوژن
رسد بر جان و تن هر دم ز دونان و ز نادانان
در
آن بازارم آزاري که نتوان شرح آن دادن
مي طپد از شوق دل
در
سينه ام گوئي که باز
تير دل دوزي به دل ز ابرو کماني مي رسد
بودم چو رشحه دلي غمين، الم و فراق تو
در
کمين
نشوي به درد و الم قرين، گر از اين الم برهانيم
ديوان هلالي جغتايي
بنام ايزد، ميان مردمان آن تندخو با ما
چه خوش باشد که ما
در
گوشه اي باشيم و او با ما
هلالي،
در
ره عشقست از هر سو غم ديگر
عجب راهي که غم رو کرده است از چار سو با ما!
آمد آن سنگين دل و صد رخنه
در
جان کرد و رفت
ملک جان را از سپاه غمزه ويران کرد و رفت
چه حالست اين؟ که: هر گه
در
جمالت يک نظر بينم
شوم بي هوش و نتوانم که يک بار دگر بينم
اي اشک سرخ و گرم رو، بر چهره ام ظاهر مشو
آبي که پنهان خورده ام
در
روي من پيدا مکن
در
آب و آتشم، از ديده و دل، دم بدم، بي تو
مرو، بهر خدا، از ديده و دل دم بدم بيرون
تنم چون رشته اي شد زان قبا گلگون و خوش حالم
که باري مي توان گنجيد
در
يک پيرهن با او
من و کنج غم و روز سياه و خون دل خوردن
کيم، تا مي خورم شبها
در
اطراف چمن با او؟
ما ز يک جانب، رقيب از يک طرف
در
کوي تو
روي با ما کن، که چشم او نبيند روي تو
مهر و مه از دست آن لعل و
در
بحر و کان
سرو و گل از آب اين جان و دل مرد و زن
ديوان عرفي شيرازي
روان از خشم و شهوت
در
عذاب از بهر تن تا کي
دو گرگ ميش پرور را جگر خاي شبان بيني
ز حور و سدره هستم بهره ور بي دست وبي ديده
تو اين دولت کجا يابي که جنت
در
مکان بيني
بقتراکم به بندد عشق وگويد دست و پاکم زن
که من بسيار از اين صيد زبون
در
خاک و خون کشتم
نوروزنامه خيام
... آفتاب درين ماه
در
برج جوزا باشد، ...
... آفتاب درين ماه
در
برج عقرب باشد، ...
... را(که) از بخار
در
رنج باشد، ...
... سودا انگيزد، و باد
در
شکم افگند، و شکن برآورد، و راههاء جگر ...
سفرنامه ناصر خسرو
صفت كعبه :
در
کعبه دري است از چوب ساج به دو مصراع و بالاي
در
شش ...
اخلاق الاشراف عبيد زاکاني
... پدران ما که عمري
در
ضلالت به سر بردند و فهم ايشان بدين معاني ...
... قبول نصايح است،
در
اين باب، اين قدر کافي است. ايزد باري همگنان ...
حکايت:
در
اين روزها بزرگ زاده يي خرقه يي به درويشي داد. مگر ...
کليله و دمنه
در
فطرت کاينات به وزير و مشير و معونت و مظاهرت محتاج نگشت، و ...
... مملکت او بازگردد
در
دنيا مذموم باشد و باخرت ماخوذ؛ چه مضرت آن ...
... آن اگر ديو فتنه
در
سر آل بوحليم جاي گرفت تا پاي از حد بندگي ...
و اگر
در
تقرير محاسن نوبت اين پادشاه دين دارو شهريار کامگار- که ...
... اميدهاي بندگان مخلص
در
آنچه ديگر اقليم عالم
در
خطه ملک ميمون ...
و او
در
ابواب تفقد و تعهد ايشان انواع تکلف و تنوق واجب داشتي، و ...
... التفاتي بودي، و
در
اثناي اين حال فقيه عالم علي ابراهيم اسمعيل ...
... باس و سياست او
در
صدور تواريخ مثبت، تا بدان حد که سلاطين اسلام ...
... بسطت مخصوص بود و
در
نوبت او کرمان و گرگان و طبرستان تا حدود ري ...
... حاصل آيد و غريزي
در
مردم بمنزلت آتش است
در
چوب ، و چنانکه ظهور ...
... هنر مواظبت نمود و
در
تجارب متقدمان تامل عاقلانه واجب ديد ...
... مصروف گردانيد ، و
در
انواع آن بمنزلتي رسيد که هيچ پادشاه پس از ...
و
در
اثناي آن بسمع او رسانيدند که
در
خزاين ملوک هند کتابيست که ...
... است که هيچ چيز
در
موازنه آن نيايد ، اما اگر کسي را برين اطلاع ...
... راند که: اگر من
در
اين خدمت مشقتي تحمل کردم و
در
بيم و هراس ...
... سبک خيزد ، و چون
در
حد کهولت رسند و
در
آن محفوظ تاملي کنند ...
و فايده
در
تعلم حرمت ذات و عزت نفس است ، پس تعليم ديگران ، که ...
... صادق و حرص غالب
در
تعلم آن مي کوشيدم ، تا بدان صنعت شهرتي يافتم ...
... همه خردمندان و
در
تمامي دينها ستوده ست و
در
کتب طب آورده اند که ...
زينهار تا
در
ساختن توشه آخرت تقصير نکني ، که بنيت آدمي آوندي ...
... جمع شده است که
در
آن کار استاد بودم ، و افسوني دانستم که شبهاي ...
... و اگر ديگر بار
در
طلب ايستم عمر بدان وفا نکند ، که اجل نزديک ...
... ايمن زيد-هرچند
در
ثمرات عفت تامل بيش کردم رغبت من
در
اکتساب آن ...
اگر روزي چند
در
رنج عبادت و بند شريعت صبر بايد کرد عاقل ازان ...
چه
در
کتب طب چنين يافته مي شود که آبي که اصل آفرينش فرزندان است ...
... شود ، و قوت حرکت
در
فرزند پيدا آيد تا سر سوي مخرج گرداند ، و از ...
... خويش نمي داند و
در
نجات نفس نمي کوشد ، از مشاهدت اين حال
در
...
... بانگي بکرد بلند و
در
حوالي آن مرغزار شيري بود و با او وحوش و ...
... همت او طعمه است
در
زمره بهايم معدوم گردد ، چون سگ گرسنه که ...
چه دانه مادام که
در
پرده خاک نهان است هيچ کس
در
پروردن او سعي ...
... هر روز منزلت وي
در
قبول و اقبال شريف تر و درجت وي
در
احسان و ...
... نيافتمي ؛ و اگر روباه
در
حرص و شره مبالغت بترهات دزد فريفته ...
... و کراهيت و غلو
در
عقوبت و سياست ؛ و ناداني تقديم نمودن ملاطفت ...
و ديگران
در
آن تحويل تعجيل و مسارعت مي نمودند و با يک ديگر پيش ...
... ميان ما رفته ست
در
آن روزگار که شير مرا نزديک تو فرستاد هم مقرر ...
... پيش خاطر آورد - و
در
سخن او نيز ظن صدق و اعتقاد نصيحت مي داشت - ...
... قاصر است و راي
در
تلافي آن عاجز ، و زنبور انگبين بر نيلوفر ...
... که بر اوميد ريع
در
شوره ستان تخم پراگند و ، با مرده مشاورت ...
... :تا سر ماده گفت
در
اين سخن جاي تامل است ، اگر دريا
در
موج آيد و ...
که مارگير اگرچه
در
تعهد وي بسيار رنج برد آخر خوشتر روزي دنداني ...
... گردانيد ، چنانکه
در
ظل دولت او دست
در
کمر مردان زدي و پاي بر ...
و اگر
در
آنچه بملک رسانيدند تفکري رفتي و برخشم و نفس مالک و قادر ...
... و تمني بي خردان
در
دماغ وي متمکن شود ، يا مغالبت من بر خاطر ...
... تفحص کنند ، چه
در
احکام سياست و شرايط انصاف و معدلت بي ايضاح ...
... است ، و روز و شب
در
پي يک ديگر باشند و گرد اين معاني برآيند ، و ...
و نمي خواهم که
در
کار او شتابي رود که براي منفعت ديگران مضرت ...
چون دمنه را
در
حبس بردند و بند گران بر وي نهاد کليله را سوز ...
اول آنکه
در
عدل معونت کردن و حجت حق گفتن
در
دين و مروت موقعي ...
... هرکس بر علم خويش
در
کار من سخني گويد ، و دران راستي و امانت ...
... خواند و فرمود که
در
خزانه رود و اخلاط دارو بيرون آرد
در
رفت و ...
... راست ميل دارد ، و
در
هر منبتي از اندام او سه موي رويد ، و نظر ...
... و برادر ناصح که
در
حوادث بدو دويدمي ، و پناه
در
مهمات راي و ...
... ذات مرا ، و آنچه
در
حق کمتر کسي از اجانب جايز شمرم و از روي ...
... «مشتاب بکشتنم که
در
دست توام » عجلت از ديو نيکو نمايد ، و اصحاب ...
... ازان زيادت باشد که
در
حق وزير مخلص و قهرمان ناصح رواداشت. اين ...
... مظلوم ، و معونت او
در
ايضاح حجت
در
حال مرگ و زندگاني ، اهل مروت ...
صفحه قبل
1
...
1638
1639
1640
1641
1642
...
1680
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن