نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان انوري
رو که از ياجوج بهتان رخنه هرگز کي فتد
خاصه
در
سدي که تاييدش کند اسکندري
يک حکايت بشنوي هم از زبان شهر خويش
تا
در
اين انديشه باري راه باطل نسپري
اي ز تيغ تو
در
سرافرازي
ملک ترکي و ملت تازي
بحر سوزي چو
در
سخط راني
کان فشاني چو با کرم سازي
تو که از رعد کوس و برق سنان
در
دل ديو راز بگدازي
ور ز تو جان رفته خواهد باز
به سر نيزه
در
وي اندازي
ملک مي کرد با ظفر يک روز
فتنه را
در
سکوت غمازي
کاين چنين خصم
در
کمين و تو باز
فارغ از هر سويي همي تازي
اي زمان تو بي تناسخ نفس
کبک را داده
در
هنر بازي
اي رفته به فرخي و فيروزي
باز آمده
در
ضمان به روزي
بر لاله رمح و سبزه خنجر
در
باغ مصاف کرده نوروزي
چون تير نهاده کار عالم را
يک ساعت
در
کمان تو گوزي
در
حمله درنده اي و دوزنده
صف مي دري و جگر همي دوزي
در
بندگي تو سپهر و ارکان
يکسان شده از روي خواجه تاشي
در
زمان دو سپهدار که از گرد سپاه
بر رخ روز درآرند شب ظلماني
باز
در
معرکه چون صبح سنان شان بدمد
دل شب همچو رخ روز شود نوراني
زانکه
در
سايه او مي نتواند که زند
هيچ شيطان ستم نيز دم شيطاني
گر زمين را همه
در
سايه انصاف کشند
جغد جاويد ببرد طمع از ويراني
رزم ايشان چو سعيرست که
در
حفره او
اخسئوا خوانان شمشير کند نيراني
ليک با اين همه اي
در
بر روح سخنت
روح بي فايده اندر سخن روحاني
مصطفي سيرتي و هردو بدان آوردت
که
در
اين ملک همه عمر کني حساني
کار گيتي همه فرمانبري ايشان باد
کار ايشان به جهان
در
همه فرمان راني
با فلک يار مشو
در
بد من
اي به هر نيکويي ارزاني
آنکه
در
حبس سياست دارد
فتنه و جور و ستم زنداني
پيشي از دور به تمکين و جواز
گرچه
در
دايره دوراني
صفحه قبل
1
...
1637
1638
1639
1640
1641
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن