167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • هم ز بيم لمعه تيغ تو جاسوس ظفر
    مرگ را در چشمه تيغ تو پنهان يافته
  • ناقه صالح، عصاي موسي و روح پدر
    هرسه را در بطن مادر ديده بي جان يافته
  • قصد آن کردم که ذوالقرنين ثاني گويمت
    هر غلامت از تو در هر مکرمت آن يافته
  • اي هماي همتت سر بر سپهر افراخته
    کس چو سيمرغت نظيري در جهان نشناخته
  • تا به تاج هدهد و طاوس در کين عدوت
    نيزهاي پر ز دست و تيغهاي آخته
  • در دو دم بنشانده از باران تير
    هرکجا گرد خلافي خاسته
  • در بلاد ملک تو با خاک پير
    راستي بايد ز خاک آراسته
  • به يک حمله در خدمت شاه عالم
    همه ملک جمشيد و دارا گرفته
  • من مدح خوان را شب و روز نکبت
    در انواع تيمار تنها گرفته
  • من اندر شکايات امروز و امشب
    در عشوه شب ز فردا گرفته
  • پشتي شده در نيک و بد جهان را
    هر پشت که پيش تو خم گرفته
  • وآنگه ز زبان بي عناء سکه
    در چهره زر و درم گرفته
  • در موکب تو اژدهاي رايت
    شيران عرين را به دم گرفته
  • هرجا که سپاه تو پي فشرده
    در سنگ نشان قدم گرفته
  • حفظ تو جهان را چو بر باري
    در سايه فضل و کرم گرفته
  • در عرض سپاه تو مرغ و ماهي
    يکسر همه حکم حشم گرفته
  • در پيکر ديو از شهاب رمحت
    خون صورت شاخ بقم گرفته
  • بدخواه تو را خاک مادرآسا
    از پشت پدر در شکم گرفته
  • او آمده و فتنه را به عميا
    در دزدي آن متهم گرفته
  • زهي ز عدل تو خلق خداي آسوده
    ز خسروان چون تويي در زمانه نابوده
  • ز حفظ عدل تو مهتاب در ولايت تو
    طراز توزي و تار قصب نفرسوده
  • اثر ز دود خلافت به روزني نرسيد
    که عکس تيغ تو آتش نزد در آن دوده
  • در نظم جهان هرچه صرير قلمت گفت
    از روي رضا گوش قضا جمله شنيده
  • اعجاز تو در شرع وزارت نه به حديست
    کز خلق بمانند يکي ناگرويده
  • اي مردم آبي شده بي باس تو عمري
    در ديده احرار جهان مردم ديده