167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • ... به نفقه بي ورع، در فسق گرفتار شود وهر که به اوصاف عبوديت جاهل ...
  • ... . گفت: «من هنوز در پشيماني آنم که اول چرا گفتم؟». ...
  • ... «عبوديت رجوع کردن است در جمله چيزها به خداي -تعالي - به حد ...
  • ... برگيرد، عيش خلايق در سايه او بود». و گفت: «تفويض با کسب بهتر ...
  • و گفت: «هر که در اين حديث آيد از سر ضعف، قوي گردد و فضيحت نشود؛ ...
  • ... بياني شافي داشت در طريقت؛ و عمروبن عثمان مکي به زيارت او آمد به ...
  • گفت: در آن حال او را گفتم: «بگو: لا اله الا روزي مي رفت، گفت: ...
  • ... و او حاضر نبود. در دجله انداخت. چون خير به لب دجله رفت، ماهيان ...
  • ... تقوي رسد». و گفت: «در باطل نگرستن معرفت از دل ببرد». ...
  • و در ورع و تقوي و تجريد کامل بود؛ و او را کرامات و رياضات شگرف ...
  • ... حرم ». گفتند؛ و در مکه مجاور بود تا وقت وفات؛ ...
  • ... است:هفتاد و يک در حياء است از خداي، تعالي ». و گفت: «علم به خدا ...
  • ... مشغول نگرداند، تا در مغفرت گشاده نکند». ...
  • ... نزديک شد، گفتند: «در حال حيات عمل توچه بود تا بدين مقام رسيدي؟» ...
  • ... و خاکستر او را در چشم کوران کردند. ...
  • ... خادم گفت: «اي شيخ! در اين چه سر است؟». ...
  • ... بهتر است.شتري بر در خانقاه خفته بود.شيخ گفت:«يا احمد مه ». گفت: ...
  • ... او آمدند.شيخ را در خانقاه نيافتند. پرسيدند که: «کجاست؟». گفتند: ...
  • ... بداني که هر که دست در دامن مردان رند او را ضايع نگذارند و دست ...
  • ... برخاستن احتشام است در وقت سؤال ». و گفت: «تقوي دور بودن است از ...
  • ... تعالي - باز گذارد و در بلاها صبر کند». ...
  • ... سال است تا پاي در خلوت دراز نکردم و حسن ادب با خداي اوليتر». ...
  • ... به خواب ديدم که در بهشت مي رفتم. جماعتي را ديدم از فقرا بر ...
  • ... جريري گفت: «ما همه در اين مصيبتيم ». ...
  • ... بوده اند از زنادقه در بغداد چه در خيال حلول (و چه) در غلط اتحاد ...
  • ... بيضاء فارس بود و در واسط پرورده شد». و شيخ ابوعبدالله بن خفيف ...
  • ... گذشت. اشارتي کرد، در حال دانه از پنبه بيرون آمد و خلق متحير ...
  • نقل است که در زندان سيصد کس بودند. چون شب درآمد، گفت: «اي ...
  • پس در راه که مي رفت، مي خراميد، دست اندازان و عيار وار مي رفت با ...
  • ... ديد ايستاده، جامي در دست و سر بر تن نه بريدگان مي دهد». ...
  • ... قفا زننده را ديدم در پيش من انداخته ». ...
  • ... که: آنچه واسطه در ميان باشد نخورم. گفتم: ياغلام باريک آوردي! ...
  • ... خانه شوم و نعلين در پاي کنم. ...
  • ... است که گفت: «وقتي در باديه بودم. به غايت گرسنه شدم. اعرابيي پيش ...
  • ... . و گفت: «دعائي در کار من کن ». گفت: «برو به کوي خدا شو تا به ...
  • ... صومعه ممشاد نهادند. در آن ميان آن جوانمرد را ديدند مي آمد و ...
  • ... با او چه کنند؟». در حال به خدمت خليفه آمد. گفت: «چه بود؟». ...
  • ... گرفت ». چهار سال در اين روزگار شد. ...
  • يک بار در عيد جامه سياه پوشيده بود نوحه مي کرد. گفتند: «امروز ...
  • ... السلام - ديدند که از در درآمد و بوسه برپيشاني شبي داد و برفت. ...
  • ... که بدين گستاخي در خانه ما خواهي آمد؟». ...
  • ... و قرب صد دينار در آن خرج کرد و بسي بزرگان را بخواند که: «شبلي ...
  • ... بزد و خويشتن را در دجله انداخت، شبلي گفت اگر صادق است خدا نجاتش ...
  • ... يافتند. تا آخر در مخنث خانه يي باز يافتند. گفتند: «اين چه جاي ...
  • ... دادم تا با من به در خانقاه آوردند، نياوردند. اکنون کسي آمد که ...
  • ... اين چه تاريکي است در خانه؟ گفتند: اين چنين است، گفت: آن جامه را ...
  • ... کجاست؟». گفت: «در دارلضرب ملک اکبر زده اند و دست تصرف قلابان ...
  • ... پنداشتم که طرب در محبت حق مي کنم و انس با مشاهده وي مي گيرم. ...
  • ... بلا را عذاب کند در دل عارفش اندازد». از او سؤال کردند که: «عارف ...
  • نقل است که روزي در غلبات وجد بود مضطرب و متحير؛ جنيد گفت: «اي ...
  • ... جوهري خاتم سازد و در انگشت کند آبگينه نمايد». ...
  • ... شب خادم قرصي به در خلوت خانه او بردي و بدو دادي، تا روز عيد شد. ...
  • شيخ را ديدند در محراب نشسته، روي او چون ماه مي تافت. گفتند: ...
  • ... يک روز جواني از در خانقاه درآمد و بنشست. گفت: «اگر کسي را ...
  • ... خطر زوال است و در طلب اميد وصال ». ...
  • ... الآية - به جان در باختن بخيلي نکند». ...
  • ... «توحيد نظر کردن است در اشياء به عين عدم ». ...
  • نقل است که يک روز در استدراج سخن مي گفت. سايل گفت: «استدراج کدام ...
  • ... شيخ المشايخ دست در آب کرد و ماهي زنده بيرون آورد. ...
  • ... قبله وجنازه يي در پيش و نماز نمي کردند، مريد پرسيد که: «چرا بر ...
  • ... بداد من دست بدو در زدم ومرا دهشت افتاد و چون به خود باز آمدم ...
  • ... شيخ پاره يي گل در آب کرده بود تا ديواري عمارت کند. دلش بگرفت. ...
  • ... بکن ». گفت: «خود در اين گه دعا مي کنم: اللهم اغفر للمؤمنين و ...
  • ... بالين ننهاد. همچنين در اين مدت نماز بامداد بر وضوي نماز خفتن ...
  • ... همگي من آنچه هست در حق محو است به حقيقت و آنچه مانده است خيال ...
  • ... ديدم که سراي حق در ميان بود چون به سراي حق رسيدم ز آن من هيچ ...
  • ... درمانده بودم مگر چشم در خواب شد که آن انديشه از من جدا شد. شما ...
  • ... صحبت من با اوست در تمناء من نيست که با هيچ آفريده صحبت کنم ». ...
  • ... جماعت خواهم که در وقت من بودند و از پس من تا به قيامت به زيارت ...
  • ... خواندم ». و گفت: «من در ولايت تو نيايم که مکر تو بسيار است ». ...
  • کرام الکاتبين در ميان چه کار دارند؟ و ديگر سؤال منکر و نکير ...
  • ... عرش، و جوانمردان در يگانگي او طواف کنند». ...
  • ... پاکيي دهد که تاريکي در او نبود، قدرتي دهد که هر چه گويد: بباش، ...
  • ... «چون به عمر خويش در نگرستم همه طاعت خويش - هفتاد وسه ساله - يک ...
  • ... اند، خنک آنها که در اين قافله اند و جانهاشان با يکديگر پيوسته ...
  • ... از حلقش برآيد که در آن هوا نبود». ...
  • ... اي بسا کسان که در شکم خاک خفته اند و ايشان زندگانند». ...
  • ... گفت: «هر کسي ماهي در دريا گيرد، اين جوانمردان بر خشک گيرند و ...
  • ... به دست او ده تا در بندد». و پرسيدند که: «فاوحي الي عبده ما اوحي ...
  • ... روز مادرش پستان در او ماليد و خواهش کرد تا شيخ نيم بادنجاني ...
  • گفت: «آن پير در دنيا خود را پنهاني اختيار کرده بود. تو مي خواهي ...
  • ... وي کرد، مريدان در پاي شيخ افتادند تا وي را از او جدا کنند. ...
  • ... . دختري داشت که در حکم عبدالرحمن سلمي بود. ...
  • من در آن ساعت بهتر شدم و روي به صحت نهادم و نماز به قيام باز ...
  • ... طاعت دايم، و تقصير در وي ديدن ». ...
  • ... الهي همه چيزها را در کنف خود بدارد. گويد شما به صحراء وجود ...
  • ... باري - تعالي - در مقابل کسب تو نبود و مکتسب نيست. زيرا که هرچه ...
  • ... صولت آوردي به زهد در چيزي و به اعراض از چيزي که جمله آن (را) به ...
  • ... روزگاري که نيست در او آداب اسلام و نه نيز اخلاق جاهليت و نه ...
  • ... ، گفت: «چهل سال در گبرگي ببايد گذاشت تا مرد با ايمان رسد. گفتند: ...
  • ... مايده معرفت برگيري در حالتي که نيکو گمان باشي به خداي ». ...
  • ... خواند، همسايه سنگي در کبوتر انداخت. سنگ بر پيشاني شيخ آمد و ...
  • ... بر من رحمت کرد در آنچه مردمان مرا حقير داشتند». ...
  • ... آن طعام به مرغ در تنور نهاد. ...
  • ... گفت: «حالتي که در او ظاهر شود عين ربوبيت و مضمحل گردد عين ...
  • ... معتکف بودن است بر در دوست و آستانه بالين کردن اگرچه مي رانندت » ...
  • ... از حسد، گفت: «من در اين مقام نبوده ام جواب نتوانم داد و اما ...
  • ... هر چه پديد آيد در نفس متابعت آن کني ». ...
  • ... معبر عظيم بودي و در بغداد با اصحاب خود سماع کردي. ...
  • ... خليفه برنشسته بود در صحرا و حصري باصحاب شدند. کسي خليفه را گفت: ...