167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • ... گفتند: «چه گويي در مردي که مي خواهد که لبيک گويد، و از بيم لا ...
  • ... کند به زبان، و در دل دشمني دارد، خداي - تعالي - لعنتش کند و کور ...
  • گفت: «فتوت در گذاشتن بود از برادران ». گفت: «حقيقت توکل آن است ...
  • ... سر اين داري، پاي در نه. شعر: ...
  • ... قطع کند. همه راه در نماز و تضرع بود تا به مکه رسيد. پيران حرم ...
  • ... برآوردند و سيلي در گردن او درپيوستند. که: تو چنين کسي را زنديق ...
  • ... ابراهيم با ياران در مادرش با او بهم بود. (درويش) پيش رکن يماني ...
  • ... طواف کردم و دست در حلقه زدم و عصمت خواستم از گناه. ...
  • ... نشسته بودم. آينه يي در پيش من داشتند. ...
  • ... خانه برد. چون نيک در وي نگريست، نعره يي بزد. گفت: «چه بود؟». ...
  • ... است که ابراهيم در سفري بود. زادش نماند. چهل روز صبر کرد. و گل ...
  • ... آنچه حاصل آوردي در وجه ياران خرج کردي. يک روز نماز شام بگزارد و ...
  • ... بخيل!». گفت: «من در ولايت بلخ را مانده ام و (ترک) ملکي گرفته، ...
  • ... که گفت: يک بار در باديه به توکل درآمدم. چند روزي هيچ نيافتم. ...
  • در مسجدي رفتم و بر زبان راندم: «توکلت علي الحي الذي لايموت » ...
  • ... الله! چندين گاه در اين باغ بوده اي، انار شيرين از انار ترش نمي ...
  • ... که: با ابراهيم در کشتي بودم. بادي سخت برخاست و جهان تاريک شد. ...
  • ... ادهم با شماست ». در ساعت باد بنشست و جهان تايک روشن گشت. ...
  • ... و نماز گزارد و در خواب شد. همين خطاب شنيد. تا بار سيوم. ...
  • ... زمين نينداختند. که در جمله اشيا سر نور الله ديدند. ...
  • ... وقت وفاتش درآمد. در اضطرابي عظيم بود، گفنتند: «مگر زندگاني را ...
  • ... تا بشر زنده بود، در بغداد هيچ ستور سرگين نينداخت حرمت او را. که ...
  • ... من قرار نمي گيرد در طاعت حق - تعالي - و با خلق آميختن مي خواهد» ...
  • نقل است که ذالنون در کوهها مي گشت. گفت: قومي مبتلايان را ديدم، ...
  • چون خواست که در صومعه رود، من دامنش بگرفتم و گفتم: «از بهر خدا، ...
  • ... است. مي خواهم که در خدمت تو صرف کنم ». ...
  • ... امشب مواسا کني تا در دو رکعت نماز قرآن را ختم کنم، فردا سکبا به ...
  • ... باز کاسه نهاد و در نماز ايستاد. ...
  • ... . و امروز ساعتي در خواب شدم. پيغمبر - عليه الصلوة والسلام - (را) ...
  • ... طشتي زرين ديدم، در پيش او نهاده، و گرداو بويهاي خوش مي کردند از ...
  • ... شيخ نهاد. و حال در خدمت شيخ بازگفت. ...
  • ... يا نه قصد معصيتي در من پديد آمد». ...
  • ... حبيب خداي بود، در اخلاق و افعال و اوامر و سنن ». ...
  • و هرکه در خدا گرپزد، نجات يابد. و هر که قناعت کند، از اهل زمانه ...
  • ... يي که عارف روي در آنجا نهد، چيست؟». گفت: «تحير، بعد از آن ...
  • در هر چند گام مصلي مي انداخت و دو رکعت (نماز) مي کرد و مي گفت: ...
  • ... ديگر احرام گرفت، و در راه (که) به شهر مي آمد. خلقي عظيم تابع او ...
  • ... ». پس سحرگاه به در خانه (مادر) رفت، و گوش داد. ...
  • هم چنان کوزه در دست من فسرده شده بود. گفت: چرا از دست ننهادي؟ ...
  • ... روزي نشسته بودم. در خاطرم بگذشت که: من امروز پير وقتم و بزرگ ...
  • ... بيامدند به بسطام. شيخ در خانه نبود. به آب رفته بود ايشان برفتند ...
  • ... - که: «چه گويي در حق کسي که قدحي خورد و مست ازل و ابد شد؟». ...
  • شقيق عيب اين سخن در خود بديد. و چنين گويند که چهارصد خروار کتب ...
  • ... بر آب مي رفتند و در هوا مي پريدند. ...
  • ... نپذيري؟» پس بايزيد در سخن آمد. احمد گفت: «فروتر آي که ما فهم ...
  • ... خدمت شيخ آمد و در پايش افتاد و توبه کرد. شيخ گفت: ...
  • ... «پيرزني: يک روز در غلبات شوق و توحيد بودم، چنان که مويي را گنج ...
  • ... (با) جماعتي که در خداي - عزوجل - گم شده اند گم شده است ». ...
  • ... بيست سال است تا در خدمت تو مي باشم و هر روز نام من مي پرسي؟». ...
  • ... رسيد؟». گفت: شبي در کودکي از بسطام بيرون آمدم. ...
  • ... را يکي ديدم که در عالم توحيد همه يکي توان ديد». ...
  • ... است که صفات حق در وي بود». ...
  • ... . وگفت: «عارفان در عيان مکان جويند، و در عين، اثر نگويند. اگر از ...
  • ... نشناخت، سخن عارف در نيابد». ...
  • ... نفسي از مجاهدات در حال حاصل است ». ...
  • ... طلبيدن محال بود در سفر». ...
  • ... «عارف آن است که در خواب جز خداي - عزوجل - نبيند و با کس جز وي ...
  • ... زنجير قناعت بستم و در منجنيق صدق نهادم و به درياي نااميدي ...
  • و گفت: «در خواب ديدم که زيادت مي خواستم از حق - تعالي - پس از ...
  • پاي در راه نهادم و به چند آب عظيم بگذشتم که به کشتي دشوار توان ...
  • ... که: «کدام خصلت در آدمي نافع تر؟». گفت: «عقلي وافر». گفتند: «اگر ...
  • ... نبود؟». گفت: «مرگ در حال ». ...
  • ... به غفلت پاي چپ در مسجد نهاد. آوازي شنيد که: « يا ثور! ثوري مکن ...
  • ... است که سفيان را در حال جواني پشت کوژ شده بود. گفتند: «اي امام ...
  • ... را عادت بود که در مقصوره جامع نشستي. چون از مال سلطان مجمره عود ...
  • ... «اگر خلق بسيار در جايي نشسته باشند و کسي منادي کند که: هر که مي ...
  • ... خوابش ديد. گفت که: در بهشت از درختي به درختي مي پريد. پرسيدند ...
  • ... مي داشت. آوازه در شهر افتاد که: کافر آمد. شقيق بيرون دويد ...
  • ... ابراهيم! چه مي کني در کار معاش؟» گفت: «اگر چيزي رسد، شکر کنم و ...
  • ... فرمود که: مردي باشد در امت من - يقال له نعمان بن ثابت، کنيته ...
  • ... پانصد رکعت نماز کند در هر شبي، تا ظن ايشان راست باشد. روزي ديگر ...
  • ... «نيت کردم که دگر در شب هرگز نخسبم. گفتند: «چرا؟» ...
  • ... امام! تو کريمي و در سخا همتا نداري. اين قدر زر دادن چرا بر تو ...
  • ... شاگردي او آمد و در غاشيه داري او سر برهنه کرد. ...
  • ... «مردي بدين درجه در پيش بيست و پنج ساله يي مي نشيند و صحبت مشايخ ...
  • وگفت: «هر که علم در جهال آموزد، حق علم ضايع کرده باشد و هر که ...
  • جوان به در خانه امام شد و آواز داد. گفتند: «کي است؟». گفت: ...
  • نقل است که احمد در بغداد نشستي. اما هرگز نان بغداد نخوردي. گفتي: ...
  • چهل روز در خانه بماند که سايلي نيامد که بستاند. آن نان بوي گرفت ...
  • ... چندين دينار بدهم تا در وجه خود نهي ». گفت: «نه ». گفت: «جامه ...
  • ... وي بود و بسيار در وي مي نگريست. گفت: «نداني که، چنان که بسيار ...
  • ... بر من دست نبود، در اين حال اوليتر». پس همان شب وفات کرد. ...
  • ... مأخوذ خواهم بود در آخرت ». ...
  • ... حق خواهد گزارد، در معني آن که انک لا تهدي من احيت بود. لاجرم ...
  • ... گفتند: «پسر تو در درجه خوف به چه حد رسيد؟». گفت: «به اندکي گناه ...
  • ... گفت: «رجا و خوف در دل مؤمن دونور است ». با او گفتند: «کدام روشن ...
  • و گفت: «در بهشت صحراهاست. چون بنده به ذکر مشغول شود، فريشتگان به ...
  • ... نکند ايستاده را در نماز». ...
  • ... مکن. که باشد که در عتاب سخني شنوي از آن سخت تر». مريد گفت: «چون ...
  • کس را در متابعت سنت آن قدم نبود که او را. همه عمر حرکات و سکنات ...
  • بهرام را اين سخن در دل افتاد. گفت: «چهار مسئله از تو سؤال کنم. ...
  • ... اکنون ستان بخسب تا در دهن تو آيد». ...
  • ... يا پس از وقت يا در وقت؟». ...
  • ... گفت: «اگر سه چيز در شماست، و اگر نه شما را دوزخ واجب است ». ...
  • ... وحکايت پارسايان در شبانروزي بر خود عرضه نکند، دين خويش بسلامت ...
  • ... ذل خويش ديدم و در ناگرفتن عز خويش ». ...
  • ... کرد و چون حاتم از در درآمد. ...
  • ... تمام کرد، عمروليث در حال بازنشست و صحت يافت. مال بسيار بر او ...
  • نقل است که يک روز در مسجد نشسته بود. کبوتري بيفتاد از گرما و رنج ...
  • ... امروز خانه سهل را (در تستر)، بيت السباع خواندندي. ...