167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • توامان در ازاء ناوک قوس
    منع را خصم وار کرده قيام
  • در ترازوي چرخ چيزي نه
    جز مراد لئام و غبن کرام
  • آنکه از بهر مدحتش زايد
    گوهر نظم و نثر در اوهام
  • خون خصمت حلال دارد چرخ
    ور بود در حريم بيت حرام
  • گل عز تو در بهار وجود
    تازه باد و عدم گرفته ز کام
  • تا چه فعالي که چرخ مستبد هرگز نداد
    در يکي فرمان ميان امر و نهيت التيام
  • رعد را معني ديگر نيست الا قهقهه
    برق چون در نسبت دستش نخندد بر غمام
  • هرکجا با تيغ چونان شد چنين کلکي قرين
    چرخ در فرمان بري بالله اگر خايد لگام
  • هرکجا تيغي چنان کلک چنين را شد معين
    فتنه جو در خوابگه حقا اگر سازد مقام
  • وانکه نشنيدي پيام آيتي در شان عدل
    مي برد اکنون ز عدلت سوي مظلومان پيام
  • گرنه از آب سخن پيدا کنم سحر حلال
    در مديحت بر تنم باد جهان بادا حرام
  • اي از آن برتر که در طي زبان آيد ثنات
    هرچه مدحست اندرين مصراع گفتم والسلام
  • از اقاليم نفاذ تو توقف را خروج
    در گلستان بقاي تو تباهي را ز کام
  • در غناييست جهان از کرم او که زکوة
    عامل از عجز همي طرح کند بر ايتام
  • مه ز دور فلکي زير فلک راست چنانک
    معني مه ز کلام آمده در تحت کلام
  • حکم بر طاق مراد تو نهادند افلاک
    حزم در سلک رضاي تو کشيدند اجرام
  • وز پي شرح اثرهاي تو پوشند نفوس
    جوف را کسوت اصوات همي در اوهام
  • مرغ در سايه امن تو پرد گرد هوا
    وحش از نعمت فيض تو چرد گردکنام
  • هر کجا غاشيه منهي پاس تو برند
    باز در دوش کشد غاشيه کبک و حمام
  • چون همي بينم با پاس تو بر پنجم چرخ
    تيغ مريخ ابد مانده در حبس نيام
  • در سخا خاصيتي داري وان خاصيت چيست
    نعمت اندک و آفاق رهين انعام
  • يک سؤالست مرا از تو خداوند و در آن
    راستي نيستم اندر خور تهديد و ملام
  • گر جهان را ننمايد به سخن سحر حلال
    در مديح تو برو عيش جهان باد حرام
  • مدتي بر در اين وز پي آن سودا پخت
    لاجرم ماند طمعهاش به آخر همه خام
  • ديد در جنب تو امروز که هستند همه
    رنگ حلواي سر کوي و گياه لب بام