167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • گه به جوي مجره در سرطان
    خارج از استوا همي زد گام
  • گفتيي کلک خواجه در ديوان
    ملک را مي دهد قرار و نظام
  • در حساب تو مضمرست اجل
    گوييا هست او چو جرم حسام
  • در رضاي تو لازمست صواب
    گوييا هست حرف و صوت کلام
  • رود از سهم در مظالم تو
    راز خصم تو با عرق ز مسام
  • از پي خدمت تو بندد طبع
    نقش تصوير نطفه در ارحام
  • وز پي مدحت تو زايد عقل
    گوهر نظم و نثر در اوهام
  • خود برازوي وجود ممکن نيست
    بس مقامي نه در وجود کدام
  • چرخ بر درگه تو از اوباش
    بخت در حضرت تو از خدام
  • بنده را بنده خداوندانند
    تا که در حضرت تست از خدام
  • علم شعر زند بر شعري
    در مديح تو زند نظم نظام
  • هم در ايام تو جايي برسد
    اگر انصاف بيابد ز ايام
  • لاجرم در زير ران راي تو
    ابلقش اکنون همي خايد لگام
  • روز هيجاکز خروش کوس و اسب
    آب گردد مغز گردان در عظام
  • زهرها در بر بجوشد وز نهيب
    با عرق بيرون ترابد از مسام
  • در بر شير فلک شير علم
    از پي خون عدو بگشاده کام
  • هستم از تشوير آن يک خارجي
    تا ابد با خويشتن در انتقام
  • با لبي بر هم بر خرد و بزرگ
    با سري در پيش پيش خاص و عام
  • آن گنه کارم که نتواند نمود
    آسمان در عذر جرم من قيام
  • عالمي ديگري تو در عالم
    هفت اقليمت و ز هفت اندام
  • رود از سهم در مظالم تو
    راز خصم تو با عرق ز مسام
  • بنده شد مدتي که در خدمت
    گه به هنگام و گه به ناهنگام
  • طيره گشتم ازو والحق بود
    جاي آن طيرگي در آن هنگام
  • زهره در پيش چشم بهمن و دي
    به کفي بربط و به ديگر جام
  • دلو کيوان در اوفتاده به چاه
    ماهي مشتري بجسته ز دام