167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • به حکمتي که خلل اندرو نيابد راه
    ز مهر و ماه گشاده در آن مکان بيرق
  • که بارد از دهن ابر بر صدف لؤلؤ
    که پوشد از اثر صنع در سمن قرطق
  • دوات در طلب آب لطف تو دلخون
    قلم ز هيبت نام بزرگ تو سرشق
  • چو در مديح امير و وزير عمر گذشت
    چه سود خواندن اخبار بلغه و منطق
  • منم سوار سخن گرچه نيستم در زين
    ز درگه ملکان خنگ و ابرش و ابلق
  • يارب چگونه در سر کلکي توان نهاد
    چندين هزار تعبيه از کار و بار ملک
  • آن در ازل بکرد به يکبار ثبت حکم
    وين تا ابد بساخت به يکبار کار ملک
  • عمريست تا که نشو نبات فساد نيست
    با آفتاب راي تو در نوبهار ملک
  • بر شير مرغزار فلک تب کمين کند
    گر بگذرد به عهد تو در مرغزار ملک
  • چون خوانمت وزير که صد پادشا نشاند
    توقيع تو ز تاجوران در ديار ملک
  • خورشيد روزکي دو سه پيش از وزارتت
    بر پاي کرد نوبتئي در جوار ملک
  • اي ملک در بسيط زمين خواستار تو
    واندر بسيط او همه کس خواستار ملک
  • تا روزگار دست تصرف همي کند
    اندر نهان ملت و در آشکار ملک
  • اي در تصرف تو جهان تا ابد مباد
    يک روزه روزگار تو جز روزگار ملک
  • بر درگهت رکوع وضيع و شريف عصر
    در مجلست سجود صغار و کبار ملک
  • بسته گرد موکبت صد پرده بر روي سماک
    کرده نعل مرکبت صد رخنه در پشت سمک
  • حذ و قدر بندگان نيکو شناسد پادشاه
    خود تفاوت در عيار زر که داند جز محک
  • ملک بخشاينده در حرمان ميمون خدمتت
    چون خلافت بي علي بودست و بي زهر افدک
  • وحش و طيرت بصورت و بصفت
    همه همراز در شتاب و درنگ
  • آنکه عدلش در انتظام امور
    شکل پروين دهد به هفتو رنگ
  • وانکه سهمش در انتقام حسود
    ناف آهو کند چو کام نهنگ
  • تا بود پشت و روي کار جهان
    گه شکر در مزاج و گاه شرنگ
  • در آن بنفشه به جاي خاره صلب
    وزين پشيزه بريزد ز پشت ماهي دال
  • به بند چرخ بدم بسته تاکنون که گشاد
    خداي بر من و بر ديگران در اقبال
  • به ايمني و خوشي در سراي عمر بمان
    بفرخي و فرح بر سرير ملک ببال