167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • اجلش در ندب اول گويد برخيز
    دست خون باخته شد جاي به ياران پرداز
  • نيز من قاصرم از مدح تو در بيتي چند
    عذر تقصير بگفتم به طريق ايجاز
  • يارب آنشب چه شبي بود که در حضرت تو
    منهي حزم حديث حرکت کرد آغاز
  • اينت اقبال که باز آمدي اندر اقبال
    تا جهاني ز تو افتاده در اقبال و نواز
  • زندگاني ولي نعمت من باد دراز
    در مزيد شرف و دولت و پيروزي و ناز
  • از مواليد جهانم من و در کل جهان
    چيست کان را متغير نکند عمر دراز
  • اولا تا که ز خدام توام نتوان گفت
    که در کس به سلامي مثلا کردم باز
  • چون چنين معتقدم خدمت درگاه ترا
    بهر آزار دلي از در عفوم بمتاز
  • دي در آن وقت که بر راي رفيعت بگذشت
    که فلان باز حديث حرکت کرد آغاز
  • اي بر اعدا و اوليا پيروز
    در مکافات اين و آن شب و روز
  • چون مراد خويش را با ملک ري کردم قياس
    در خراسان تازه بنهادم اقامت را اساس
  • تا بود سير السواني در سفر دور فلک
    واندران دوران نظير گاو او گاو خراس
  • فضا خطبه ها کرده در ملک و ملت
    به نام تو بر منبر آفرينش
  • طرازي نه چون طاهربن مظفر
    به عهد تو در ششتر آفرينش
  • شکوه تو دريافت آن کار اگرنه
    بکردي فنا در خور آفرينش
  • تکسر چه باشد که با چون تو شحنه
    بگردد به گرد در آفرينش
  • تو بادي که جز با تو نيکو نيايد
    قباي بقا در بر آفرينش
  • دوام ترا بيخ در آب و خاکي
    کزو رست برگ و بر آفرينش
  • بقاي تو چندان که در طول و عرضش
    نشايد بجز محور آفرينش
  • اي نهان گشته در بزرگي خويش
    وز بزرگي ز آسمان شده بيش
  • هر دو در تاب خانه اي رفتيم
    که نبد آشنا هواي رواق
  • خلف صدق قدر اوست قدر
    چون شود در نفاذ حکمش عاق
  • بي نيازي عيال همت اوست
    صدق او در سخا بجاي صداق
  • روز و شب جفت کبريا بادا
    در چنين کاخ و باغ و طارم و طاق
  • عز او در ازاء عز وجود
    ناز معشوق و ناله عشاق