167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • ز تيغ کوه بتابيد نيم شب پروين
    چنان که در قدح لاجورد هفت درر
  • ز برج جدي بتابيد پيکر کيوان
    به شکل شمع فروزنده در ميان شمر
  • همي نمود درفشنده مشتري در حوت
    چنان که ديده خوبان ز عنبرين چادر
  • ز طرف ميزان مي تافت صورت مريخ
    بدان صفت که مي لعل رنگ در ساغر
  • چنان که عاشق ومعشوق در نقاب گمان
    بتافت تير درافشان و زهره ازهر
  • در اين ديار به حکمت نيابمت همتا
    درين سواد به دانش نبينمت همبر
  • به شکل عارض گلرنگ او همي تابيد
    فروغ خسرو سيارگان به مشرق در
  • بدين نوند رسيدم در آن ديار و زمن
    به گوش حضرت شاه جهان رسيد خبر
  • برين مثال بود ياد تازه در عقبي
    برين نهاد بود نام زنده تا محشر
  • ز بحر خاطر من صد طويله در برسيد
    به مدح شاه جهان چون شدم سخن گستر
  • بدان خداي که در صنع خويش بي آلت
    بيافريد بدين گونه چرخ پهناور
  • در اين ديار ندانم کسي که وقت سخن
    به جاي خصم مناظر نشنيدم همبر
  • ز فضل خويش در اين فصل هرچه مي رانم
    هر آنکسي که ندارد همي مرا باور
  • به مهر گفت که چون نيستت به کام جهان
    در اين هوس منشين روزگار خويش مبر
  • به شرم گفتم طبعم نمي دهد ياري
    ز گفته تو اگر مدحتي بود در خور
  • رفيع همت اين کرده با ستاره قران
    بديع دولت آن گشته در زمانه سمر
  • هميشه در شرف ملک شادمان بادند
    غلام وار کمر بسته پيش تخت پدر
  • خدايگانا اميد داشت بنده همي
    که در ثناي تو بر سروران شود سرور
  • اگر چنانکه دهد شهريار دستوري
    غلام وار دهد بوسه آستانه در
  • ندارد هيچ حاصل عقل کلي
    که نه در ذهن او آن هست حاضر
  • دهد پيشش گواهي در مظالم
    رگ و پي بر فجور مرد فاجر
  • چو خاموشي بود کفران نعمت
    در اين معني چه خاموش و چه کافر
  • ز چرخت باد عمري در تزايد
    ز بختت باد عزمي بر تواتر
  • چو تيغ ناخني بر چرخ مينا
    چو شست ماهيي در بحر اخضر
  • هزاران پيکر جني و انسي
    ز نور پيکر او در دو پيکر