167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • شکر اين در جهان که يارد کرد
    آنکه توفيق راهبر دارد
  • کاب در جوي تست و چرخ چو پل
    دشمنان را لگد سپر دارد
  • که در آن سايه کنون مادر شاخ
    همه بي خار همي زايد ورد
  • من محنت زده در ششدر عجز
    بي برون شو شده چون مهره نرد
  • تا يکي روز که در بردن جان
    تن بي زور مرا مي آزرد
  • پس از اين در کنف خدمت تو
    زندگاني بدو جان خواهد کرد
  • در جهان داري و ملکت بخشي
    چو سکندر همه آفاق بگرد
  • آسمان چون لاجوردت حل شده
    در سرشک از غبن سنگ لاجورد
  • جنتي در خاصيت زان چون ملک
    وحش و طيرت فارغند از خواب و خورد
  • بلبلت را نيست استعداد نطق
    ورنه دايم باشدي در ورد ورد
  • گفته رايش در شب معراج جاه
    آفتاب و ماه را کز راه برد
  • دست رادش کرده در اطلاق رزق
    ممتلي مر آز را از پيش خورد
  • بوده در نرد فرح نقشش به کام
    تا فرح تاريخ اين نقشست و نرد
  • وز خطبه چو تحميد او برآيد
    دين در طرب افتخار باشد
  • ليکن چو به بازار چرخش آري
    در ديده خورشيد خوار باشد
  • چون رايت منصور تو بجنبد
    بس فتنه که در کارزار باشد
  • در دست تو گويي که خنجر تو
    دردست علي ذوالفقار باشد
  • آن صاحب عادل که کار عدلش
    در دولت و دين گير و دار باشد
  • آن صدر که در بارگاه جاهش
    تقدير ز حجاب بار باشد
  • در حال برو رکنها بجنبد
    گر چون که قافش وقار باشد
  • داني چه سخن در عراق مشنو
    کان چشمه ازين مرغزار باشد
  • صدرا به جهان در دفين طبعم
    کانرا نه همانا يسار باشد
  • در دولت تو همچو دولت تو
    هرسال جوانتر ز پار باشد
  • در مدح وزيري که جان آصف
    از غيرت او دلفکار باشد
  • تا زير سپهر کبود کسوت
    نيکي و بدي در شمار باشد