167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • گلزار باغ چرخ که پژمردگيش نيست
    در انتظار مجلس تو دسته دسته باد
  • گر نشو بيخ امن بود جز به باغ تو
    از شاخهاش در تبر فتنه دسته باد
  • ور در شود بر وزن بدخواهت آفتاب
    گرد کسوف گرد جمالش نشسته باد
  • فرمانده زمين و زمان مجد دين که مجد
    با طينت مطهر او در خور اوفتاد
  • بر وسعت ممالک جاهش گواه شد
    صيتي که در زمانه ز خشک و تر اوفتاد
  • در باختر سياست او چون کمان کشيد
    تيرش سپر سپر شد ودر خاور اوفتاد
  • اي صاحبي که صورت جان عدوي ملک
    از قهر تو در آينه خنجر اوفتاد
  • جايي که عرضه کرد جهان بر و داد ملک
    افسار در مقابله افسر اوفتاد
  • در درج گوشها به نظاره عقود را
    از لفظ تو نظر همه بر گوهر اوفتاد
  • از يک صرير کلک تو در نوبت نبرد
    از صد هزار سر به فزع مغفر اوفتاد
  • پيغام تو به فکر درافکند اضطراب
    از مرتضي نه زلزله در خيبر اوفتاد
  • از نسل آدم آنکه يقين بود مهر او
    بر خدمت تو در شکم مادر اوفتاد
  • او را که شکرها ز شکرريز شعرهاست
    زهري به دست واقعه در شکر اوفتاد
  • از حضرتي حشر به درش حاضر آمدند
    ناديده مرگ در فزع محشر اوفتاد
  • با منکران عقل در اين خطه کار او
    داند همي خداي که بس منکر اوفتاد
  • کافور در غذاش به افطار هر شبي
    از جور اين دو سنگدل کافر اوفتاد
  • بادا هميشه طالب آزرم تو سپهر
    گرچه ازو عدوي تو در آذر اوفتاد
  • در شجاعت به روز حرب و مصاف
    آنکه شاگرد اوست هست استاد
  • تيغ در دست بيد مي چکند
    وز چه معني زره شمر دارد
  • در چنين موسمي که باغ هنوز
    کس نداند چه مدخر دارد
  • سعد اکبر که از سعادت عام
    خويشتن در جهان سمر دارد
  • چشم بخت تو در جهان باني
    سال و مه سرمه سهر دارد
  • روضه مجلس تو چيست بهشت
    که فنا از برون در دارد
  • مرغ فکرت کجا رسد که هنوز
    رشته در دست خواب و خور دارد
  • با خلاف تو دست کيست يکي
    که نه يک پاي در سقر دارد