نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
نان و پنير شيخ بهايي
تا هماره دوست بيني
در
نظر
در
دلت نايد ز کين، ناخوش صور
عقل
در
تن، حاکم ايمان بود
که ز بيمش، نفس
در
زندان بود
عقل دو عقل است اول مکسبي
که
در
آموزي، چو
در
مکتب صبي
عبرتي گير از چراغي، اي غني
در
غبار ابر،
در
کم روغني
هرچه گويد،
در
رضا و
در
غضب
زان منزه دان، جناب قدس رب
به تونزديکتر ز حبل وريد
تو
در
افتاده
در
ضلال بعيد
بين چه حکمتهاست
در
دور سپهر
بين چه حکمتهاست
در
تنوير مهر
بين چه حکمتهاست
در
خلق جهان
بين چه حکمتهاست
در
تعليم جان
بين چه حکمتهاست
در
خلق نبات
بين چه حکمتهاست
در
اين ميوه جات
شير و شکر شيخ بهايي
جز حلقه عشق مکن
در
گوش
از عشق بگو،
در
عشق بکوش
توبه،
در
صلح بود بارب
اين
در
مي کوب، به صد يارب
در
ده قدحي ز شراب طهور
بر دل بگشا
در
عيش و سرور
کشکول شيخ بهايي
نديدي که آدمي
در
طول زندگاني خويش
در
انديشه کاري است و پرداختن بدوي
در
ميان آه تو دانم که بود
در
حقيقت تو به بشکستي چه سود؟
شود که نگاهمان
در
آن ستاره بيکديگر افتد و آنچه را
در
دل داريم، ...
درد تو بايد دلم را درد تو
ليک ني
در
خورد من،
در
خورد تو
در
شيشه کنم مهر و هواي دگران
در
پيش توي اي نگار برسنگ زنم
اي عزيز مصر و
در
پيمان درست
يوسف مظلوم
در
زندان تست
در
دل عاشق بجز معشوق نيست
در
ميانشان فارق و مفروق نيست
دل کرد بسي نگاه
در
دفتر عشق
جز روت نديد هيچ رو
در
خور عشق
دوغ بايي بپز که از چپ و راست
در
وي افتند چون مگس
در
ماست
ابن عدوي
در
تصوير بزمگاهي که
در
آن جواني همي خواند و ديگري ساکت ...
من نديدم
در
ميان کوي او
در
درو ديوار الا روي او
در
جهان شاهدي و ما فارغ
در
قدح باده اي و ما هشيار
... آن مکان چنان مرا
در
برداشت که اکنون
در
کف ابن ايوب قرار گرفته ...
کجا
در
حساب آورد چون تو دوست
که روي ملوک و سلاطين
در
اوست
تأمل
در
ابطال دور و تسلسل
نهاده است
در
پاي عقلت سلاسل
راه
در
دوست آشکارا مسپار
نامحرم پا بود
در
اين ره، رفتار
در
نگنجد عشق
در
گفت و شنيد
عشق دريائي بود بن ناپديد
همچو جان
در
گريه و
در
خنده شو
اين بده وزجان ديگر زنده شو
در
وحل تأويل ها
در
ميتني
چون نميخواهي کز آن دل برکني
راحت طمع مدار که غفلت به دست نفس
ماهي
در
آتش است و سمندر
در
آبدان
عابدي
در
کوه لبنان بد مقيم
در
بن غاري چون اصحاب رقيم
جز حلقه ي عشق مکن
در
گوش
از عشق بگو
در
عشق بکوش
در
ده قدحي ز شراب طهور
بر من بگشا
در
عيش و سرور
مکن
در
کارها زنهار تاخير
که
در
تاخير آفتهاست جان سوز
در
الملل و النحل،
در
ذکر حکماي هند، اصحاب انديشه و دانشمندان فلک ...
... که اينجا و آنجا
در
جستجوي آني، دانائي
در
سينه ي تو است. ...
مرا
در
عشق تو سختي هائي است که مجنون عامري
در
عشق ليلي هرگزشان ...
صدف وار بايد زبان
در
کشيدن
که وقتي که حاجت بود
در
چکاني
چون تو هستي
در
نجاست کارگر
هين چه باشد
در
جهان زين خوارتر
موکب حسنت نگنجد
در
زمين و آسمان
در
درون سينه حيرانم که چون جا کرده اي
سروي چو تو
در
«اوچه » و
در
«تته » نباشد
گل همچو رخ خوب تو البته نباشد
... نقل است که: روح
در
جسد آدمي چون معني
در
لفظ است. ...
زبان عاقل
در
وراي دل اوست و دل احمق
در
وراي زبانش.
... گفته است: مدت حمل
در
تمامي حيوانات قاعده اي دارد مگر
در
آدمي. ...
... : اگر عزت خواهي
در
طاعت خواه، و اگر بي نيازي جوئي
در
قناعت جوي. ...
حکيمي گفت:
در
خير اسراف روا نبود، همچنان که
در
اسراف خيري نيست.
گفت
در
مکه مجاور بودم
در
حرم حاضر و ناظر بودم
هست
در
قرب همه بيم زوال
نيست
در
بعد جز اميد وصال
صفحه قبل
1
...
158
159
160
161
162
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن