167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

کليله و دمنه

  • ... من و تو راه محبت بچه تاويل گشاده تواند بود ؟ که من طعمه توام و ...
  • ... اين تهور بر وي بچه سبب رفته است. ...
  • ... از مار پرسيد که: بچه سبب اين بلا بر تو نازل گشت ؟ ...
  • دوم توانگر بچه اي نوخط که حور بهشت پيش جمالش سجده بردي و شير ...
  • ديوان بيدل دهلوي

  • تب و تاب مراتب عجز رسا بچه ناله کند دل خسته ادا
    که اگر بقلم ره خط سپرم همه نقطه دمد زبيان ادب
  • زترانه حيرت (بيدل) من بچه نغمه طپد رگ ساز سخن
    که تري شکنددم عرض نفس پر و بال خدنگ کمان ادب
  • ديوان حافظ

  • تو خوش مي باش با حافظ برو گو خصم جان مي ده
    چو گرمي از تو مي بينم چه باک از خصم دم سردم
  • گلستان سعدي

  • ... گذاشتن و افعي کشتن و بچه نگاه داشتن کار خردمندان نيست ...
  • ديوان سلمان ساوجي

  • خداوندت مه و سال و شب و روز و گه وبيگه
    معين و ناصر و هادي و يارو حافظ و ياور
  • کشکول شيخ بهايي

  • ... ادهم بوستاني را حافظ کرد بود. روزي مردي سپاهي آمد و اندکي ميوه ...
  • ... از صبح تا کنون بچه کار اندر بوديم؟ ...
  • گوئي حافظ مضمون اين شعر از آن سخن بگرفته است. عارف رومي نيز ره ...
  • ... چونان طعام هاي حافظ صحت بود. ...
  • تذکرة الاوليا عطار

  • ... يک دکان دو غلام بچه رومي بودند سخت صاحب جمال. ...
  • ... خود را به دون او حافظ نبيند و سخن از غير او نشنود». ...
  • سفرنامه ناصر خسرو

  • ... درست باز سپارند. و در پيش مصر جزيره اي در ميان نيل است كه وقتي ...
  • تذکرة الاوليا عطار

  • ... هزار گبر و جهود و ترسا مسلمان شدند و زنارها مي بريدند و نعره مي ...
  • کليله و دمنه

  • ... شناسي نيکو باشد بچه قوت و عدت وکيل دريا را بانتقام خود تهديد مي ...
  • آنگاه من خود بچه سبب اين خيانت انديشم که محل و منزلت آن ندارم که ...
  • ... نگردانم و کينه بچه خود ازين بي رحمت غادر بخواهم که همزاد و هم ...
  • و پسر ملک با بچه من غدري انديشيد و من از سوز فرزند آن پاسخ دادم ...
  • کشکول شيخ بهايي

  • ... بفرستاد و اين بيت حافظ برايش بنوشت: ...
  • ... آرزوي فراق تن کند. حافظ چه نيک سروده است: ...
  • تذکرة الاوليا عطار

  • ... . ابليس بيامد و بچه خود را - خناس نام - پيش حوا آورد. ...
  • ... مهمي پيش آمده است. بچه مرا نگه دار تا باز پس آيم ». حوا قبول ...
  • کليله و دمنه

  • ... به ملک نزديک شدي بچه وسيلت منظور گردي و بکدام دالت منزلت رسي ؟ ...
  • ... امان داده ام ، بچه تاويل جفا جايز شمرم؟ زاغ گفت :بدين مقدمه ...
  • ... توقف کردند و برزگر بچه را گفتند: اطري فانک ناعلة ، ما همه از ...
  • گلستان سعدي

  • ... ديار مغرب و مشرق بچه گرفتي که ملوک پيشين را خزاين و لشکر بيش از ...
  • ... مرا شنيدن کفر او بچه کار آيد ...
  • تذکرة الاوليا عطار

  • ... بود و مي رفت علوي بچه يي گفت: «اي هندو زاده اين چه کار و بار ...
  • ... عذر خواهد. علوي بچه همان شب پيغمبر را - عليه الصلوة والسلام - ...
  • سفرنامه ناصر خسرو

  • در قاهره نماز عيد بكردم و سه شنبه چهاردهم ذي الحجه سنه احدي و ...
  • ... بارو كنگره ساخته و در شهر جوي هاي آب روان و بناهاي نيكو و مرتفع ...
  • ... دينار معيشت كه حافظ آن باشد كه چند مي‌افزايد و از آن روز كه ...
  • کشکول شيخ بهايي

  • در توحيد:
  • در عزلت
  • در توحيد:
  • در مناجات:
  • مثنوي معنوي

  • در گداز اين جمله تن را در بصر
    در نظر رو در نظر رو در نظر
  • هيلاج نامه عطار

  • بمنزل در رسيدم در حقيقت
    رخ جانان بديدم در حقيقت
  • اشتر نامه عطار

  • بودپيري در ميان نور در
    زو نباشد در جهان مشهورتر
  • هفت پيکر نظامي

  • گر در آرزوم در بندي
    ميرم امشب در آرزومندي
  • هفت اورنگ جامي

  • گازري در در نواحي بغداد
    بود در کار گازري استاد
  • ديوان شمس

  • در آتش آبي تعبيه در آب آتش تعبيه
    در آتشش جان در طرب در آب او دل در ندم
  • پيام مشرق اقبال لاهوري

  • بلبلگان در صفير صلصلگان در خروش
  • ديوان سنايي

  • در دها و در سخا و در حيا و در وفا
    در جمال و در کمال و در مقال و در خصال
  • ديوان محتشم کاشاني

  • . . .
    زنده مانم چو در آمدز در معشوقي
  • جاويد نامه اقبال لاهوري

  • جمله تن را در گداز اندر بصر
    در نظر رو در نظر رو در نظر»
  • ديوان اوحدي مراغي

  • جام در دست و يار در پهلو
    عشق در جان و شور در سر بود
  • جام جم اوحدي مراغي

  • در بصر نور و در زبان گفتار
    در دهن زوق و در قدم رفتار
  • در سرت اوست عقل و در رخ رنگ
    در کمر سيم و در ترازو سنگ
  • ديوان انوري

  • خار در چشم و کلک در ناخن
    تيز در ريش و کير در کون باد
  • ديوان پروين اعتصامي

  • علم نيکوست، چه در خانه چه در غربت
    عود خوشبوست، چه در کاسه چه در مجمر
  • در رهگذر عزيز ياري
  • ديوان حافظ

  • تنت در جامه چون در جام باده
    دلت در سينه چون در سيم آهن
  • ديوان خاقاني

  • در قبه مهد مهدي، در قبله عهد عيسي
    در فرضه روض جنت، در روضه حوض کوثر
  • ديوان سعدي

  • در حسن بي نظيري در لطف بي نهايت
    در مهر بي ثباتي در عهد بي دوامي
  • سروي چو در سماعي بدري چو در حديثي
    صبحي چو در کناري شمعي چو در مياني
  • ديوان سلمان ساوجي

  • در مقامي که صرير قلمت در نغم است
    در زماني که زبان سخنت در سخن است
  • جمشيد و خورشيد ساوجي

  • در آتش نيک پاي آورد در چنگ
    شکر در تنگ و گوهر يافت در سنگ
  • ديوان سنايي

  • رندي در زهد و کفر در ايمان
    ظلمت در نور و خير در شر زد
  • ديوان شاه نعمت الله ولي

  • در مرتبه اي ساجد در مرتبه اي مسجود
    در مرتبه اي عابد در مرتبه اي معبود
  • در مرتبه اي فاني در مرتبه اي باقي
    در مرتبه اي معدوم در مرتبه اي موجود
  • در مرتبه اي طالب در مرتبه اي مطلوب
    در مرتبه اي قاصد در مرتبه اي مقصود
  • در مرتبه اي آدم در مرتبه اي خاتم
    در مرتبه اي عيسي در مرتبه اي داود
  • در مرتبه اي بيحد در مرتبه اي بيعد
    در مرتبه اي محدود در مرتبه اي معدود
  • در مرتبه اي ظاهر در مرتبه اي باطن
    در مرتبه اي موجود در مرتبه اي مفقود
  • در مرتبه اي موسي در مرتبه اي فرعون
    در مرتبه اي مقبول در مرتبه اي مردود
  • در مرتبه اي سيد در مرتبه اي بنده
    در مرتبه اي واحد در مرتبه اي موجود
  • در مرتبه اي سرمست در مرتبه اي مخمور
    در مرتبه اي واصل در مرتبه اي مهجور
  • در مرتبه اي عاشق در مرتبه اي معشوق
    در مرتبه اي ناظر در مرتبه اي منظور
  • در مرتبه اي کرمان در مرتبه اي شيراز
    در مرتبه اي پيدا در مرتبه اي مستور
  • در مرتبه اي خالق در مرتبه اي مخلوق
    در مرتبه اي قادر در مرتبه اي مقدور
  • در مرتبه اي سيد در مرتبه اي بنده
    در مرتبه اي ناصر در مرتبه اي منصور
  • در مرتبه اي مخمور در مرتبه اي سرمست
    در مرتبه اي غمگين در مرتبه اي شادان
  • در مرتبه اي تورات در مرتبه اي انجيل
    در مرتبه اي صحفست در مرتبه اي فرقان
  • در مرتبه اي دوزخ در مرتبه اي جنت
    در مرتبه اي زندان در مرتبه اي بستان
  • در مرتبه اي طاها در مرتبه اي ياسين
    در مرتبه اي حم در مرتبه اي سبحان
  • کشکول شيخ بهايي

  • قصيده در وصف هرات:
  • در توصيف گازرگاه:
  • در پند نفس اماره:
  • فصل در امثال عامه:
  • باقي سخن در توحيد:
  • در انس به کتاب:
  • ابن وردي در هزل:
  • نرگس در پاسخش بنوشت:
  • در الفت احرار:
  • در عزلت از مردمان:
  • افلاطون در الهيات نه
  • گلشن راز شبستري

  • از آن در کامد اول هم بدر شد
    اگرچه در معاش از در به در شد
  • ديوان صائب

  • در عالم دربسته غيبم نبود راه
    گر هست در اينجا در فيضي در صبح است
  • ميم در جام، اخگر در گريبان است پنداري
    گلم در دست، آتش در نيستان است پنداري
  • ديوان عطار

  • گر در غلط اوفتاد در علم
    کي در غلط اوفتيم در عين
  • اسرار نامه عطار

  • گهي در لذتي گه در فنايي
    گهي در فرقتي گه در بقايي
  • در در دنيا در اول خون بدي تو
    در آخر بين که زينجا چون شدي تو
  • الهي نامه عطار

  • که تا در وي رسي چون در رسيدي
    در او فاني شوي در ناپديدي
  • هيلاج نامه عطار

  • درم بگشاده در گفت و در گوي
    بگو اکنون دگر در جست و در جوي
  • درت بسته است و تو در بسته در خود
    از آني دايما در بسته در خود
  • اشتر نامه عطار

  • در وجودم در سجودم در خودم
    در مقام عشق اکنون بي خودم