167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • شعله آتش از اين روي که گفتم گويي
    در مقادير کتابت قلم منتجبست
  • هر زمان لرزه بر آب شمر افتد مگرش
    در مزاج از اثر هيبت دستور تبست
  • صاحب عادل ابوالفتح که در جنبش فتح
    جنبش رايت عاليش قويتر سببست
  • وانکه در نه فلک ار برق کمالي بجهد
    همه از بارقه خاطر او مکتسبست
  • ور کشد سد سکندر به مثل گرد بقاش
    اين مهندس که در افعال وراي تعبست
  • همه در ششدر عجزند و ترا داو به هفت
    ضربه بستان و بزن زانکه تمامي ندبست
  • اي قبله احرار جهان خدمت ميمونت
    در ذمت احرار چو صوم است و صلوتست
  • گر دست به شطرنج خلاف تو برد چرخ
    در بازي اول قدرش گويد ماتست
  • در خدمت ميمون تو گو راه وفا رو
    آنرا که ز سيلي قدر بيم وفاتست
  • بوسيدن دست تو درآورد به من جان
    در قلزم دست تو مگر آب حياتست
  • تا مقطع دوران فلک را به جهان در
    هر روز به توقيع دگرگونه براتست
  • اين خدمت منظوم که در جلوه انشاد
    دوشيزه شيرين حرکات و سکناتست
  • هر آيت از عنا و عنايت که منزلست
    در شان بدسگال تو و نيکخواه تست
  • سير ستارگان فلک نيست در بروج
    بر گوشه هاي کنگره بارگاه تست
  • گرچرخ را در اين حرکت هيچ مقصدست
    از خدمت محمدبن نصر احمدست
  • از عادت حميد تو هر دم به تازگي
    رسميست در جهان که جهاني مجددست
  • چشم بد از تو دور که در روزگار تو
    چشم بلا و فتنه ايام ارمدست
  • عرصه مملکت غور چه نامحدودست
    که در آن عرصه چنان لشکر نامعدودست
  • تيغشان گر افق صبح شود غوطه خورد
    در زمين ظل زمين اينک ابدا ممدودست
  • ديرمان اي به کمالي که در آغاز وجود
    بر وجود چو تويي راه دويي مسدودست
  • ملکي از حصر برون بادت و عمري از حد
    گرچه در عالم محصور بقا محدودست
  • به قدر هست چو گردون اگرچه در جهتست
    به راي هست چو خورشيد اگرچه سايه ورست
  • به آتش اندر ز آب عنايت تو نمست
    به آب در ز سموم سياستت شررست
  • چو اتصال سعود و نحوس چرخ کبود
    رضا و خشم ترا در جهان هزار اثرست
  • تو آن جهان اماني که در حمايت تو
    تذرو با شه و روباه ماده شير نرست