نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.18 ثانیه یافت شد.
ديوان انوري
راي تو بود آنکه
در
هواي ممالک
رايحه صلح داد صرصر کين را
دست به فتراک اصطناع تو
در
زد
معتصم ملک ساخت حبل متين را
شاد زي، اي
در
ظهور معجز تدبير
روي سيه کرده رسم سحر مبين را
خدايگان وزيران که
در
مراتب قدر
برش سپهر بود چون بر سپهر سها
اگر نه واسطه عقد عالم او بودي
چه بود فايده
در
عقد آدم و حوا
هميشه تا که بود
در
بقاي عالم کون
اميد عاقبت اندر حساب بيم و بلا
حساب عمر تو
در
عافيت چنان بادا
که چون ابد ز کميت برون شود احصا
اي از کمال حسن تو جزوي
در
آفتاب
خطت کشيده دائره شب بر آفتاب
مخدوم ملک پرور و صدر جهان که هست
در
پيش بارگاهش خدمتگر آفتاب
هر صبحدم بسوزد بهر بخور او
مشک سياه شب را
در
مجمر آفتاب
تا کيمياي خاک درت بر نيفکند
در
صحن هيچ کان ننهد گوهر آفتاب
آنجا که رزم جويي و لشکرکشي به فتح
در
بحر خون بتابد بي معبر آفتاب
از تف و تاب خنجر مردان لشکرت
در
سر کشد به شکل زنان چادر آفتاب
اي آفتاب دولت عاليت بي زوال
وي
در
ضمير روشن تو مضمر آفتاب
اي چاکري جاه ترا لايق آسمان
وي بندگي راي ترا
در
خور آفتاب
هر شعر آفتاب که نبود بر اين نمط
خصمي کند هر آينه
در
محشر آفتاب
سر سبز باد ناصحت از دور آسمان
پژمرده لاله وار حسودت
در
آفتاب
آنجا که راستيست ندارند
در
جمال
پيش رخ تو هيچ خطر ماه و آفتاب
بندند گر دهي تو اجازت چو بندگان
در
خدمت رخ تو کمر ماه و آفتاب
در
صف نيکوان به مقام مفاخرت
خواهند از رخ تو نظر ماه و آفتاب
باشند با جمال تو حاضر به وقت لهو
در
بزم شهريار بشر ماه و آفتاب
بر خصم او کشيده سنان چرخ و روزگار
در
پيش او گرفته سپر ماه و آفتاب
بنموده
در
ولي و عدو و خلقش آن اثر
کاندر قصب نموده گهر ماه و آفتاب
تو ماه و آفتابي اگر
در
جبلت اند
محض سخا و عين هنر ماه و آفتاب
تا مانده اند سخره فرمان ايزدي
در
قبضه قضا و قدر ماه و آفتاب
صفحه قبل
1
...
1594
1595
1596
1597
1598
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن