167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • عشق هر دم در ميانم مي کشد
    گرچه خود را بر کناري مي کشم
  • گله عشق تو در پيش تو نتوانم کرد
    ساکتم تا که شبي پيش خيال تو کنم
  • ور به چشم تو درآيد سخنم تا بزيم
    در غزلها صفت چشم غزال تو کنم
  • باز چون در خورد همت مي کنم
    سر فداي تيغ نهمت مي کنم
  • دامن از من درمکش تا هر دمت
    رشوتي نو در گريبان مي کنم
  • اهل شو در عشق تا چون انوريت
    جلوه اهل خراسان مي کنم
  • تو نه و من در جهان زندگان
    راستي بايد گراني مي کنم
  • در همه راه تمنا کردمي
    بر سر ره ديده باني مي کنم
  • با دست زمانه در جهان حقا
    گر پاي کس استوار مي بينم
  • گردون نه شمار با يکي دارد
    نام همه در شمار مي بينم
  • در آرزوي روي تو از دست برفتيم
    واندر طلب وصل تو از پاي فتاديم
  • چون فتنه ديدار تو گشتيم به ناکام
    در بندگي روي تو اقرار بداديم
  • از نهاني که هست خلوت ما
    پاي دل در ميان نمي خواهيم
  • گرچه در هر غم دلم صورت کند
    کز پي اش ديگر نخواهد آمدن
  • من همي دانم که تا جان در تنست
    بر دل اين غم سر نخواهد آمدن
  • عمر بيرون شد به درد انتظار
    وصلش از در درنخواهد آمدن
  • در دولت تو آخر ما را شبي ببايد
    زلف کژت بسودن قول خوشت شنودن
  • احسنت والله الحق داري رخان زيبا
    کردم ترا مسلم در جمله دل ربودن
  • آتش اي دلبر مرا بر جان مزن
    در دل مسکين من دندان مزن
  • شرط و پيمان کرده اي در دوستي
    دوستي کن شرط بر پيمان مزن
  • چشم را گو در رخم خنجر مکش
    زلف را گو بر دلم چوگان مزن
  • چو در عشق تو سخت افتاد کارم
    تونيز اين راه بي رحمي رها کن
  • در سر کبر و جفا هر ساعتي
    با چو من سوداييي صفرا مکن
  • اگر در دل تو مسلماني است
    پس آهنگ خون مسلمان مکن
  • سر مگردان از من و اي جان مرا
    در هواي خويش سرگردان مکن