167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • قيامت مي کني اي کافر امروز
    ندانم تا چه داري در سر امروز
  • تويي سلطان بت رويان که در حسن
    ندارد چون تو سلطان سنجر امروز
  • مه و خورشيد در خوبي و کشي
    غلام روي خوبت شايد امروز
  • هم برين دل اگر بخواهي ماند
    تا نه بس در جهان نماند کس
  • جانا به غريبستان چندين بنماند کس
    باز آي که در غربت قدر تو نداند کس
  • نگارا بر سر عهد و وفا باش
    در آيين نکوعهدي چو ما باش
  • مرا خصمست در عشق تو بسيار
    نينديشم تو بر حال رضا باش
  • دامن از خواب کشان در نرگس
    دام دلها زده از مرزنگوش
  • بم سه تا در عمل آورده چنانک
    مير عالم نشنيدست به گوش
  • دوش در ره نگارم آمد پيش
    آن به خوبي ز ماه گردون بيش
  • در آن دريا شدستم غرقه کانجا
    بجز غم مي نبينم ساحل خويش
  • به راه وصل مي پويم وليکن
    همه در هجر بينم منزل خويش
  • دل عالم نمي دانم يقين دان
    از آن افتاده ام در عالم دل
  • ساقي اندر خواب شد خيز اي غلام
    باده را در جام جان ريز اي غلام
  • با حريف جنس درساز اي پسر
    در شراب لعل آويز اي غلام
  • در پناه باده شو چون انوري
    وز غم ايام بگريز اي غلام
  • هر غمي کايد به روي من ز تو
    جاي آن در سينه پيدا کرده ام
  • در بهاي هر غمي خواهي دلي
    وانگهي گويي محابا کرده ام
  • چه زنم خنده که در عشق تو
    ز دو صد گريه بود خنده ام
  • آهن دلا دلم ز فراق تو بشکند
    کو را به دست صبر در آهن گرفته ام
  • در سر من خمار انده تست
    تا که بي روي چون نگار توام
  • هر شبي در کنار غم جستم
    تا چرا دور از کنار توام
  • روي ندارم که روي از تو بتابم
    زانکه چو روي تو در زمانه نيابم
  • راحتم از روزگار خويش همين است
    اين که تو داني که بي تو در چه عذابم
  • کس نداند کز غمت چون سوختم
    خويشتن در چه بلا اندوختم