167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • در وصف حسن آن لب ناهيد چنگ مطرب
    بر چرخ حسن آن رخ خورشيد برج کوکب
  • در پيش نور رويش گردون به دست حسرت
    بربست روي خود را بشکست نيش عقرب
  • در من يزيد وصلش جاني جوي نيرزد
    اي انوري چه لافي چندين ز قلب و قالب
  • خه از کجات پرسم چونست روزگارت
    ما را دو ديده باري خون شد در انتظارت
  • در آرزوي رويت دور از سعادت تو
    پيچان و سوگوارم چون زلف تابدارت
  • اي جان و روشنايي به زين همي ببايد
    تو برکناري از ما، ما در ميان کارت
  • با مات در نگيرد ماييم و نيم جاني
    يا مرگ جان گزينم يا وصل خوشگوارت
  • گر بخت دست گيرد ور عمر پاي دارد
    يکبار ديگر اي جان گيريم در کنارت
  • درد دل چندان که گنجد در ضمير
    حاصلست از عشق دلداري کجاست
  • اندرين ايام در باغ وفا
    گر نمي رويد گلي خاري کجاست
  • در جهان عاشقي بينم همي
    يک جهان بي کار با کاري کجاست
  • تا دل مسکين من در کار تست
    آرزوي جان من ديدار تست
  • جان و دل در کار تو کردم فدا
    کار من اين بود ديگر کار تست
  • شايدم گر جان و دل از دست رفت
    ايمنم اندي که در زنهار تست
  • دل نفس از عشق تو تنها نزد
    در همه دلها هوس روي تست
  • از در خود عاشق خود را مران
    رحم کن انگار سگ کوي تست
  • دل در آن يار دلاويز آويخت
    فتنه اينست که آن يار انگيخت
  • تا ترا جان جهان خواند انوري
    در جهان شوري پديدار آمدست
  • پايم از عشق تو در سنگ آمدست
    عقل را با تو قبا تنگ آمدست
  • هرچه داني از جفا با من بکن
    کت زبوني نيک در چنگ آمدست
  • در عشق تو بر اميد سودي
    صد بار مرا زيان رسيدست
  • خود وفا را وجود نيست پديد
    وين که در عادتست گفتارست
  • دست در کار عافيت نشود
    هر کجا عشق بر سر کارست
  • در باغ زمانه هيچ گل نيست
    وان نيز که هست جفت خارست
  • هر چند شمار کار فردا
    کاريست که آن نه در شمارست