167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • يک فاخته سرو تو اين طارم نيلي است
    من در چه شمارم که هوادار تو باشم؟
  • من کز رخ خورشيد نظر را ندهم آب
    قانع به نگاه در و ديوار تو باشم
  • نم در دل ميخانه خمارم نگذارد
    گر جلوه ساقي نشود رهزن هوشم
  • در دل شکند شيشه مرا خنده گلها
    آواز تو زان دم که رسيده است به گوشم
  • در عالم ايجاد من آن طفل يتيمم
    کز شير به دشنام کند دايه خموشم
  • چون کعبه، برازندگيم در نظر خلق
    زان است که من جامه پوشيده نپوشم
  • يک ذره دل سختم از اسلام نشد نرم
    در کعبه همان ساکن بتخانه خويشم
  • در کنج قفس چند دل خويش توان خورد؟
    شبنم زده گرديد لب گل ز سراغم
  • در هر که ترا ديده به حسرت نگرانم
    عمي است که من زنده به جان دگرانم
  • بيداري دولت به سبکروحي من نيست
    هر چند که در چشم تو چون خواب گرانم
  • دستي که ز دقت گره از موي گشودي
    در زير زنخ ماند ازين خوش کمرانم
  • غافل نيم از گردش پرگار چو مرکز
    هر چند که در دايره بيخبرانم
  • از بيجگري مي تپدم دل ز شکستن
    هر چند که در کارگه شيشه گرانم
  • در پرده بخت است نهان روشني من
    چون برق گرفتار درين ابر سياهم
  • بر مرکز خال تو مرا تا نظر افتاد
    در دايره چشم نگنجيد نگاهم
  • چون موي زيادست گران در نظر من
    تا دور ز رخسار تو گرديد نگاهم
  • هر سبزه خوابيده که در باغ جهان بود
    از خواب گران جست ز گلبانگ رسايم
  • صائب ز سر خود به ته بال کشيدن
    عمري است که در سايه اقبال همايم
  • در روي زمين نيست چو يک چهره روشن
    چون آينه بي وجه چه از زنگ برآيم؟
  • در هيچ لباس از تو مرا نيست جدايي
    يکرنگ توام گر چه به صد رنگ برآيم
  • چون آبله در زير قدم راهروان را
    برديم بسر عمري و هموار نگشتيم
  • نقصان نکند هيچ کس از جود و سخاوت
    در خوشه رسيديم گر از دانه گذشتيم
  • هر چند ز بي بال و پري خانه نشينيم
    چون آهوي وحشت زده در دامن دشتيم
  • در مشق جنون گر چه سر آمد همه عمر
    سطري که توان داد به دستي ننوشتيم
  • در پله آغاز ز انجام گذشتيم
    از مصر برون نامده از شام گذشتيم
  • در ابر سفيد و لب خاموش خطرهاست
    از گردن مينا و لب جام گذشتيم
  • در طالع ما نيست گرفتاري، اگرنه
    صد بار فزون از نظر دام گذشتيم
  • در سايه شمشير شهادت نتپيديم
    زين قلزم خونخوار به آرام گذشتيم
  • در گلشن بيرنگ جهان چون گل خورشيد
    گر صبح شکفتيم سر شام گذشتيم
  • در باغ جهان چون ثمر نخل تمنا
    صد حيف که خام آمده و خام گذشتيم
  • چون ابر بهار آنچه ازين بحر گرفتيم
    در جيب صدف پاک فشانديم و گذشتيم
  • چون سايه مرغان هوا در سفر خاک
    آزار به موري نرسانديم و گذشتيم
  • در رشته کشيدند دگرها گهر جان
    ما اين عرق از جبهه فشانديم و گذشتيم
  • هر چند که در ديده ما خار شکستند
    خاري به دل کس نخلانديم و گذشتيم
  • هر چند که در مد نظر بود دو عالم
    يک حرف ازين صفحه نخوانديم و گذشتيم
  • ما دستخوش سبحه و زنار نگشتيم
    در حلقه تقليد گرفتار نگشتيم
  • از کعبه و بتخانه گذشتيم به تعجيل
    قانع به نگاه در و ديوار نگشتيم
  • در دامن خود پاي فشرديم چو مرکز
    گرد سر هر نقطه چو پرگار نگشيتيم
  • چون يوسف تهمت زده از پاکي دامن
    در چشم عزيزان جهان، خوار نگشتيم
  • صائب مدد خلق نموديم به همت
    در ظاهر اگر مالک دينار نگشتيم
  • چون فاخته از رتبه اقبال محبت
    جا در بر آن سرو گل اندام گرفتيم
  • ناکامي جاويد چو در کام جهان بود
    از کام جهان دست به ناکام گرفتيم
  • در رهگذر سيل فنا خواب حرام است
    رفتيم برون از فلک آرام گرفتيم
  • ديديم که پرگار فلک در کف ما نيست
    چون نقطه درين دايره آرام گرفتيم
  • در دست فلاخن نکند سنگ اقامت
    ما زير فلک بهر چه آرام گرفتيم؟
  • طاس فلک از زمزمه عشق تهي بود
    ما غلغله در گنبد دوار فکنديم
  • چون شانه رسيديم به صدزخم نمايان
    تا دست در آن طره طرار فکنديم
  • بار دل ما بود همان دوري منزل
    در منزل مقصود اگر بار فکنديم
  • مستانه سر شيشه مي باز گشوديم
    ديگر در صد ميکده راز گشوديم
  • هر بند طلسمي که در آن زلف درازست
    چون شانه به سرپنجه اعجاز گشوديم