نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان ابوسعيد ابوالخير
آواز آيد که سهل باشد درويش
تو
در
خور خود کني و ما
در
خور خويش
دل
در
سطوات نور او مستهلک
جان
در
غلبات شوق او مستغرق
دل کرد بسي نگاه
در
دفتر عشق
جز دوست نديد هيچ رو
در
خور عشق
در
صورت گل معني جان ديد و بماند
پاي دل او تا به قيامت
در
گل
حق را مشمر جدا ز عالم زيراک
عالم
در
حق حقست و حق
در
عالم
هم
در
ره معرفت بسي تاخته ام
هم
در
صف عالمان سر انداخته ام
بازش يک بار
در
عرق کردم غرق
چون لشکر فرعون
در
آبش کشتم
در
وصل تو پيوسته به گلشن بودم
در
هجر تو با ناله و شيون بودم
گر
در
سفرم تويي رفيق سفرم
ور
در
حضرم تويي انيس حضرم
يک روز بيوفتي تو
در
ميدانم
آن روز هنوز
در
خم چوگانم
بي منت خلق خود مرا روزي ده
تا از
در
تو بر
در
ايشان نشوم
مادر ره سوداي تو منزل کرديم
سوزيست
در
آتشي که
در
دل کرديم
در
و گهرم جمله بتاراج برفت
آن
در
و گهر چه بود دندان دندان
اي
در
دل من اصل تمنا همه تو
وي
در
سر من مايه سودا همه تو
در
کوي خودم مسکن و ماوا دادي
در
بزم وصال خود مرا جادادي
اي ذات تو
در
صفات اعيان ساري
اوصاف تو
در
صفاتشان متواري
گر
در
يمني چو با مني پيش مني
گر پيش مني چو بي مني
در
يمني
هستي که عيان نيست روان
در
شاني
در
شان دگر جلوه کند هر آني
در
ظاهرشان به اوليا مي مانند
در
باطنشان بوي مسلماني ني
تا
در
نظر خلق نگردي کافر
در
مذهب عاشقان مسلمان نشوي
در
رفع حجب کوش نه
در
جمع کتب
کز جمع کتب نمي شود رفع حجب
خرسند بدان باش که
در
ملک خداي
در
دنيي و آخرت نباشي بر هيچ
در
درويشي هيچ کم و بيش مدان
يک موي تو
در
تصرف خويش مدان
در
خيال من نيامد
در
يقينم هم نبود
بي نشاني که صواب آيد ازو دادن نشان
باشد که
در
وصال تو بينند روي دوست
تو نيز
در
ميانه ايشان نه اي ببين
صفحه قبل
1
...
155
156
157
158
159
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن