167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

جام جم اوحدي مراغي

  • گر چه در عهد اقالت آوردند
    حالشان گفت و حالت آوردند
  • آنکه در خورد صحبتست و حضور
    مکن او را به خدمت از خود دور
  • هر که آمد، گرش مريد کني
    در زمستان مگس قديد کني
  • سفره اي چرب ديد و حلقه ذکر
    در ميان جست ترکمان بيفکر
  • ذکر در دل چو جاي کردو نشست
    بانگ خواهي بلند و خواهي پست
  • در دلت دار و گير تاراجست
    زان به تلقين پير محتاجست
  • نيست در هيکل الف بي تي
    خوبتر زين دو نفي و اثباتي
  • هر چه غير از خداست اندرده
    در دم لاي اين شهادت نه
  • قول و فعلش چو مستقيم آيد
    در مقام ادب مقيم آيد
  • هر چه آيد به خفيه در دل پير
    کند آماده زود و گويد: گير
  • تحفه جان نهاده بر کف دست
    روي دل کرده در سراي الست
  • تا چو در وي کند سعادت رو
    تخته بيرون برد به ساحل «هو»
  • رستمي پشت کرده بر دستان
    روي در تيغ کرده چون مستان
  • چه به چپ در دهي ندا از راست؟
    که جزو هر چه هست جمله هباست
  • گله در چول و غله اندر چال
    نتوان داشت چله از سر حال
  • از چهل خصلت ذميمه ببر
    تا تو در چله فرد باشي و حر
  • پس به خلوت نشين و زاري کن
    در فرو بند و چله داري کن
  • هر که زين پر شد و از آن خالي
    در ممالک ولي شد و والي
  • به مريد ار خبر دهند از غيب
    در چنين حالتي نباشد عيب
  • چو ز دلها شود به صدق آگاه
    در دل او شود ز دلها راه
  • طلبت چون درست باشد و راست
    خود در اول قدم مراد تراست
  • حق چو خواهد که بنده راه برد
    از بديهايش در پناه برد
  • عجب بلعام را چو شد در پوست
    سگ اصحاب کهف بهتر ازوست
  • با جوي عجب در ترازوي راز
    هيچ باشد هزار ساله نماز
  • ديدم و نيست در جهان باري
    بهتر از عجز و نيستي کاري