167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

جام جم اوحدي مراغي

  • چشم گيتي تويي، مرو در خواب
    فرصت از دست ميرود، درياب
  • وانگهي ظالمي چنين در پي
    تيغ دفع بدان تويي،يا حي
  • قلمي راست کرده در پس گوش
    چشم بر خرده کسان چون موش
  • گر ترا تيغ حکم در مشتست
    شحنه کش باش دزد خود کشتست
  • دو سه درويش رفته در دره
    پي گوساله و بز و بره
  • هيچ در قهر خود نخواهي شد
    حاکم شهر خود نخواهي شد
  • در مکش خط به نام نزديکان
    پي منه بر مقام نزديکان
  • گر ترا کم دهد مرو در خشم
    وز به آن بيشتر مگردان چشم
  • سود کس در زيان او مپسند
    فتنه بر آستان او مپسند
  • گر به آبت فرستد، ار آتش
    به رخ هر دو رخ در آور خوش
  • آنکه در صيد شاه دام نهد
    بوسه بر دست هر غلام دهد
  • بر فتوح کسان ميفگن چشم
    ور فتوحت نشد مرو در خشم
  • گر نماني نه در شمار شوي
    ور بماني نه کم وقار شوي
  • در تو چون روزگار چشم کند
    چون تواند دلت که خشم کند؟
  • نفس اگر شوخ شد، خلافش کن
    تيغ جهلست در غلافش کن
  • بر سبک سر نشايد ايمن بود
    که سبک سر به سر در آيد زود
  • در هنر بس پدر که داد دهد
    پسري شپ شپش به باد دهد
  • اي که رويت به قربت شاهست
    چه روي کابگينه در راهست؟
  • گر نه دين قايد امارت تست
    بس خرابي که در عمارت تست
  • چه نهي در ميان اين دو فنا
    بر خود و دوش خويش رنج و عنا؟
  • همه را روي در تو و تو به خواب
    چه دهي پيش کردگار جواب؟
  • بيوه زن دوک رشته در مهتاب
    کرده بر خود حرام راحت و خواب
  • در جهان هر چه حکمت و ريوست
    همه ترياک زهر اين ديوست
  • بنگ در بر کشد به زنجيرت
    گر نباشد مويز و انجيرت
  • آب گنديده، خاک پوسيده
    در تو چون نفس و روح دو سيده