167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

جام جم اوحدي مراغي

  • اي در علم و خانه دستور
    چشم بد باد از آستان تو دور
  • غم ايشان دلم به جان آورد
    به ضروريم در ميان آورد
  • تا شدم کفچه دست و کاسه شکم
    بر در خلق ميشدم که: درم
  • که قوي حال يا زبون طرفست؟
    کوکبش در هبوط يا شرفست؟
  • در جهان بر چه حال خواهد بود؟
    از چه چيزش وبال خواهد بود؟
  • به در آور ز سير اين اجرام
    سير هيلاج و کدخدا و سهام
  • لطفش از هر کسي خبر يابست
    مگر از بخت من که در خوابست
  • من فگندم سفينه را در يم
    گر بر او رسد ندارم غم
  • در جهان کس تويي، بگويم فاش
    منم آن هيچ کس، کس من باش
  • آن تعلق چو پاي بندم کرد
    حلق در حلقه کمندم کرد
  • لطف کن، در کشاکشم مگذار
    که چو خادم همي کشندم زار
  • در دليري، اگر چه گشتم گرم
    ورقم پر عرق شدست از شرم
  • مگر اين سروران که در پيشند
    چون ز فضل و هنر ز من بيشند
  • در مصافات من سخن سنجم
    به مصافم مبر، که مي رنجم
  • چون اجل در کشد به خود تنگم
    بنه اين جام بر سر سنگم
  • چون در آورديش به پرده راز
    جز حديثش مگوي و پرده مساز
  • ور غزل خواهد آن رميده غزال
    غزل اوحدي بخوان در حال
  • ننشستم چو تيزرو بودم
    که به اين باده در گرو بودم
  • جرعه اي مي ز جام من در کش
    تا به جاويد مست ميرو و خوش
  • خانه تاريک و وقت بيگاهست
    ره بگردان، که چاه در راهست
  • تو چه چيزي؟ چه جوهري؟ چه کسي؟
    نرسيدي به خويش، در چه رسي؟
  • به در آور اصول آن زين جام
    تا به کيخسروي براري نام
  • مبر از پاي علم و دانش پي
    تا به قيوم در رسي و به حي
  • زانچه بر جان نبشت در بوتات
    شاخ علمست و ميوه معلومات
  • هر که اين آب خورد باقي ماند
    چشم او در جمال ساقي ماند